یکی از علمای عامه درباره امام موسی کاظم علیهالسلام میگوید: «حَدِیثُهُ فِی الأیمانِ غَیرُ مَحْفُوظٍ، وَ الْعُهْدَةُ فِیهِ عَلی أَبِی الصلْتِ الْهَرَوِی؛ حدیث او درباره ایمان مجعول است، و مسئولیت آن بر ابوصلت هروی است».
ذَهَبی پاسخ میدهد که: «إِذا کانَتِ الْعُهْدَةُ عَلی أَبِی الصلْتِ الْهَرَوِی، فَما ذَنْبُ أَبِی مُوسی ؟!؛ اگر عهده آن بر ابوصلت هروی است، گناه ابوموسی که از او روایت کرده، چیست؟!».١
ولی تعقل نمیکنند که گذشته از این روایات محدود که در نزد آنهاست، روایات دیگری هم ائمه اطهار علیهمالسلام از رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل کردهاند. گویا از حدیث «عَلّمَنِی رَسُولُ اللهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم أَلْفَ بابٍ ینْفَتِحُ لِی مِنْ کل بابٍ أَلْفُ بابٍ؛ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به من هزار باب از دانش را آموخت که از هر در آن هزار در گشوده میشود»٢ و نیز از روایت «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْم وَ عَلِی بابُها؛ من شهر علم هستم و علی علیهالسلام درِ آن»٣ خبر ندارند؟! و یا اینکه میگویند این روایت که متواتر است، ضعیف است!
آیا امت و ملت اسلام را با روایات محدودی که در دست آنهاست میتوان تا روز قیامت اداره نمود؟! مگر اینکه به همین مقدار اکتفا نموده و گفته باشند بقیه مایحتاج خود را خودمان با قیاس درست میکنیم؟! با اینکه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: یهود هفتادویک فرقه و نصاری هفتاد و دو فرقه شدند، «وَ سَتَفْتَرِقُ أُمتِی ثَلاثَةٌ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً، وَ الناجِیةُ مِنْها فِرْقَةٌ واحِدَةُ، وَ الْباقُونَ فِی النارِ؛ و امت من هفتادوسه فرقه میشوند، که تنها یک فرقه از آنها اهل نجات است، و بقیه در آتش جهنم خواهند بود».۴
و نیز فرمود: «ما مِنْ شَیءٍ یقَربُکمْ مِنَ الجَنةِ وَ یبَعدُکمْ عَنِ النارِ إِلا وَ قَدْ أَمَرْتُکمْ بِهِ، وَ ما مِنْ شَیءٍ یبَعدُکمْ مِنَ الْجَنةِ وَ یقَربُکمْ مِنَ النارِ إِلا وَ قَدْ نَهَیتُکمْ عَنْهُ؛ هیچ چیز نیست که شما را به بهشت نزدیک و از آتش جهنم دور کند، مگر آنکه به شما دستور دادم، و هیچ چیز نیست که شما را از بهشت دور و به آتش جهنم نزدیک کند، مگر آنکه شما را از انجام آن نهی کردم».۵
آیا این مقدار روایت کم و محدود که شما از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل کردهاید، متضمن همه احکام است، اینکه واضح و آشکار است که درست نیست؟!