برای نمونه عامه میگویند: علم، بلکه ایمان و دین در دست خود آنهاست، و ادعا میکنند که اولی و دومی و حتی سومی در دین از علی علیهالسلام افضل هستند. آیا با وجود این همه آثار علمی و فضائل و کرامات و کلمات قصار و طوال و خُطَب و دعوات ـ مانند نهجالبلاغه و غیر آن ـ که از حضرت امیر علیهالسلام به جا مانده و از دیگران نمانده، هیچ شخص عاقلی چنین مطلبی را قبول میکند؟! آیا این هم محتاج به تعبد و تبعیت است که چگونه اعلم را از غیر اعلم تشخیص دهیم و بشناسیم و مقدم بداریم با اینکه حکم عقل در آن کافی است که داناتر بر دانا و هر دو بر نادان مقدماند؟!
بالاخره، ما با کسی کار نداریم که اهلبیت علیهمالسلام را اعلم و اکمل میداند و بر دیگران مقدم میدارد یا نه؛ زیرا برای ما بهطور قطع روشن است که علم کامل در دستگاه اهلبیت علیهمالسلام است، هرچند آنچه از آن بزرگواران به ما رسیده، قطعاً تمام و کمال آنچه در نزدشان بوده، نیست. مثلاً عین زیارت جامعهای که از امام دهم علیهالسلام نقل شده از امام اول و دوم نقل شده است، و الیماشاءالله علومی از هر امام متأخری از ائمه علیهمالسلام ظاهر شده که امامهای متقدم هم داشتهاند، ولی از آنها به ظهور نرسیده، یا رسیده، ولی به دست ما نرسیده است و عامه از همه اینها محرومند.
ما که شک نداریم نه در صغری نه در کبری. ولی برای عدهای در مخاطرهایم، چون به اطراف خود و کثرت جمعیت و کثرت دنیای مخالفان نگاه میکنند و ـ نعوذبالله ـ در مذهب خود شک میکنند! البته ما هم قدردان علم نیستیم، وگرنه بیش از این از آثار اهلبیت علیهمالسلام تجلیل میکردیم و از آن بهرهمند بودیم.