در قضیه حضرت یوسف علیهالسلام آمده است: «اخْرُجْ عَلَیهِن؛ [زلیخا گفت] بر آنان بیرون آی».١
فقط یک دیدار بود و پس از دیدن جمال حضرت یوسف علیهالسلام که «أُعْطِی شَطْراً مِن الْحُسْنِ؛ بخشی از حسن و زیبایی به او عطا شده بود»،٢دستها را قطع و بیاختیار شدند؛ «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُن».٣
ما اگر صدای بمب بشنویم، تکویناً تکان میخوریم؛ پس اهل شهود که کشف آنها به مراتب قویتر است، چگونه با مشاهده جمال و کمال مطلق به هرچه غیر اوست پشت پا نزنند؟!
تکرار آیه موجب میشود که روح بالا رود و آن صدا را با واسطه و یا بدون واسطه از مصدر بشنود؛ زیرا قرآن از مقوله صوت است؛ «کررْتُها حَتی سَمِعْتُها مِنْ قائِلُها؛ پیوسته تکرار نمودم تا اینکه آن را از گویندهاش شنیدم».۴
نیز: «ثُم دَنَا فَتَدَلی، فَکانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَی؛ سپس نزدیک شد و آویخت، و به اندازه دو کمان یا نزدیکتر [به حضرت حق] نزدیک شد».۵
همچنین: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ؛ ما از رشته رگِ گردن به او نزدیکتریم».۶
اما دنیاپرستان را بنگرید که به چه دل بستهاند و بر سر چه با هم نزاع دارند، به دنیایی از کاغذ و مقوا و خانه عنکبوت، چنانکه گفتهاند: «رَأَیتُ زَیداً مَعْدُوماً، عَلی فَرَسٍ مَعْدُومٍ، بِیدِهِ سَیفٌ مَعْدُومٌ، فِی قِبالِهِ عَدُوّ مَعْدُومٌ، بِیدِهِ سَیفٌ مَعْدُومٌ، وَ هُما یقْتَتِلانِ قِتالاً مَعْدُوماً؛ زید معدوم را بر اسب معدوم دیدم که در دستش شمشیر معدوم، و در برابرش دشمنی معدوم بود که در دست او نیز شمشیری معدوم بود و با هم جنگِ معدوم میکردند».٧
الف. «کانَ یوسُفُ علیهالسلام اَحْسَنَ وَ لکنّی اَمْلَحُ؛ حضرت یوسف علیهالسلام زیباتر بود، ولی من نمکینتر هستم»؛ ر.ک: بحارالانوار، ج۱۶، ص۴۰۸.
ب. «إِنَّ یوسُفَ أُعْطِی نِصْفَ الْحُسْنِ؛ به حضرت یوسف علیهالسلام تنها یک نیمه زیبایی عطا شده بود». ر.ک: خرائج، ج۳، ص۱۰۴۶.
ج. «أُعْطِی یوسُفُ شَطْرَ الْحُسْنِ، وَالنِّصْفُ الآخَرُ لِباقِی النّاسِ؛ به حضرت یوسف بخشی از زیبایی عطا شده بود، و نیمه دیگر آن برای دیگران است»؛ ر.ک: قصصالانبیاء جزایری، ص۱۶۰.