حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
کوچک و بزرگ باید بدانیم:
راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است؛
و بندگی، در ترک معصیت است در اعتقادیات و عملیات!...
پرسیدم: «سعادت دنیا و آخرت را در چه میدانید؟»
فرمود: «در اینکه گناه نکنید.»
چند دقیقه بعد به امید جواب مفصلتری، دوباره سؤالم را تکرار کردم؛
باز فرمود: «که گناه نکنید.»
آخرش که داشتم میرفتم هم باز پرسیدم؛
گفتم شاید این «که گناه نکنید» از خاطرش رفته باشد.
جواب داد: «گناه نکنید»!
حرف اول و آخرش همین...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفۀ اسلام و ایمان، موفقیت به عزم راسخِ ثابتِ دائم بر ترک معصیت قرار بدهد، که مفتاح(کلید) سعادت دنیویه و اُخرویه است!
به سوی محبوب، ص ٣۵
...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
اگر بخواهیم بفهمیم چه چیزهایی موجب سعادت انسان می شود باید ببینیم خداوند بر چه چیزهایی بیشتر تأکید کرده است. ...
از مهمترین آنها اهتمام به نماز است....
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
انبیا و ائمه علیهمالسلام نیامدهاند که بگویند مردم از دنیا هیچبهرهای نداشته باشند، بلکه آمدهاند طریقهی دنیاداری با سعادت و عزت را هم به ما نشان بدهند.
انفاق، احسان، صداقت، دوستی و محبت و در فکر هم بودن یکی از راههای سعادت دنیوی ماست.
اگر در فکر هم، یار هم، غمخوار ...
باید بدانیم [که] بندگی خدا، در طاعتِ خداست [و] طاعت خدا در [گرو] ترک معصیتِ خدا است؛ هم در اعتقاد و هم در عمل. غیر از طاعت خدا یا چیزی که مولّد طاعت خدا [است] نداشته باشیم [که عبارت است] از معارف و تفکرات. یا چیزی که طاعت خدا، مولّد آنهاست [که عبارت است] از مرضیات خدا. معلوم است که طاعت، جز طاعت [به...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
کوچک و بزرگ باید بدانیم:
راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است و بندگی در ترک معصیت است در اعتقادات و عملیّات.
به سوی محبوب، ص٢٨
...
پرسش: این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجةبنالحسنالعسکری عجلاللهتعالیفرجهالشریف میباشم، از حضرتعالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم.
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
زیاد صلوات اهدای وجود مقدسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش و زیاد به مسجد جمکران مشرف شوید با ادای نمازها...
پرسیدم: «سعادت دنیا و آخرت را در چه میدانید؟»
فرمود: «در اینکه گناه نکنید.»
چند دقیقه بعد به امید جواب مفصلتری، دوباره سؤالم را تکرار کردم؛
باز فرمود: «که گناه نکنید.»
آخرش که داشتم میرفتم هم باز پرسیدم؛
گفتم شاید این «که گناه نکنید» از خاطرش رفته باشد.
جواب داد: «گناه نکنید»!
حرف اول و آخرش همین...