عدهای از روایاتی که عامه در فضل حضرت امیر علیهالسلام نقل کردهاند در درجهی اول و اعلی قرار دارد، نظیر: «أَنْتَ مِنی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلا أَنهُ لا نَبِی بَعْدی؛ تو نسبت به من بهمنزلهی هارون به حضرت موسی علیهماالسلام هستی، تنها با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود».۱...
چند نفر از علمای عامه که معتقد بودند شیخین از ظلم خود به حضرت فاطمه علیهاالسلام توبه کرده بودند، از بغداد به کربلا آمده بودند تا با علمای شیعه بحث و مناظره کنند....
یکی از خلفا گفته است: «فَإِنکمْ تَحْتاجُونَ إِلی مَنْ یصَلی بِکمْ وَ یجاهِدُ عَدُوکمْ... وَ إِنْ خالَفَ؛ فَإِنی لا أَعْلَمُ الْغَیبَ؛ شما به کسی نیاز دارید که برای شما نماز جماعت بخواند و با دشمنانتان بجنگد… و اگر خلاف واقع درآمد، من علم غیب نمیدانم».
یعنی تنها نمازخواندن و جهادکردن با دشمن را میت...
طبل نفاقی را که خلفای سابق پنهان میداشتند، معاویه آشکار کرد و به صدا در آورد. محمدبنابیبکر برای معاویه نوشت: چرا با امیرالمؤمنین علیهالسلام نزاع میکنی؟!...
ولیدبنعبدالملک از بنیمروان، که مدعی خلافت رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود، میگفت: زمانی که شراب میخورم، زنها را نزدیک من نیاورید؛ موسیقی کار آنها را میکند....
اهل تسنن ـ از جمله خوارزمی در مناقب ـ نوشتهاند: خود عمر نامۀ ولایتعهدی خود را از سوی خلیفۀ اول آورد تا در مسجد برای مردم بخواند. گفت: این نامه از خلیفۀ اول است و من نمیدانم که در آن چه نوشته است، ولی هرچه باشد، من مطیع هستم و بدان عمل میکنم. یک نفر زیرک از پای منبر گفت: ولی من میدانم چه نوشت...
اما بنابر اشتراط ایمان که مخصوص به این است که حقیقت اسلام در ایمان است ـ «اَکمَلْتُ لَکُمْ دینکُمْ»۱، «إِنَّما وَلیُّکُمُ الله»۲ و امثال اینها ـ گفتیم در حقیقت، عاقل میفهمد که نبی، وصی میخواهد و تقریباً وصایت، بقایی است برای نبوت....
مروان نزد معاویه آمد و گفت: «مَؤُونَتی لَعَظیمَةٌ، أَصْبَحْتُ أَبا عَشَرةٍ وَ أَخا عَشَرَةٍ؛ مخارجم فراوان شده است؛ پدرِ ده تن فرزند و برادرِ ده تن هستم»۱ و هر کدام به دستگاهی نیاز دارند! معاویه، فدک را به او داد. عثمان نیز در زمان خلافت خود خمس آفریقا را که از غنایم بود، یکجا به او بخشید....
فدک را هم برای مصالح اسلام از دست حضرت امیر و حضرت زهرا علیهماالسلام گرفتند و غصب کردند! لابد وقتی معاویه آن را یکجا و دربست به مروان بخشید، آن هم حتماً برای مصلحت اسلام بوده است!
...