چهارهزار از اجنه آمدند و [به امام حسین علیهالسلام] گفتند: اگر اجازه بدهی، همینجا که هستی، هنوز نرسیده به جیش کربلا، ما هلاکشان میکنیم، بدون اینکه اصلاً التقاء فریقینی بشود.۱ [امام حسین علیهالسلام] گفت: «والله من اقدر۲ از شما هستم، اما اگر من کشته نشوم، این خلق منکوس، به چهچیز امتحان میشوند؟».۳
پیرمردی بود، من خودم دیدم او را شاید هم اصالتاً نزدیک به محل ما بود و ظاهراً شمالی بود، گفت: داشتم میخوابیدم، دیدم غلغلهای برپاست. گفتم: چه غلغلهای هست؟ گفت: زعفر جنی، همانی که آمده بود برای یاری امام حسین علیهالسلام، وفات کرده است. همین حالا وفات کرده است.
بنده از طریق دیگری هم شنیده بودم که بیست سال قبل آمده بودند و درِ بعضی از خانهها را زده بودند که زعفر وفات کرد. رضواناللهعلیه.
آن پیرمرد میگوید: در همان حالی که داشتم میخوابیدم، پرسیدم جانشین دارد؟ پسرش جانشینش است؟ البته آن پیرمرد نگفت، جسم آن کسی که خبر داده بود را دیدم، همینقدر گفت که شنیدم. گفتند: بله، جانشین هم دارد. گفتم: اسم جانشینش چیست؟ گفت: اسم پسرش که جانشین پدر است، «کامل» است.
این را دیگر در آن خبر نشنیده بودم. این مطلب مخصوص به همان پیرمرد است.
اجنه هم عمرشان یک سال، دو سال، ده سال، صد سال نیست.