عکسنوشت سهشنبه ٢٠ مهر ماه ١۴٠٠
بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
مادرم که به رحمت خدا رفت، پدرم تنها شد. کاری هم نمیتوانستم بکنم. چون من ساکن آن شهر نبودم. به آقا ماجرا را گفتم.
گفتند: «بروید پیش پدرتان. مشکلی نیست. از همانجا درستان را ادامه دهید. ولو با یک نوار صوتی».
ذکرها فرشتهاند، ص٨٨
...