با نور عقل میتوان فروع و اصول دین را اثبات نمود. کسانی که با قواعد و استدلالات عقلی مخالفند از بیدینی ترویج میکنند؛ زیرا: «لا دینَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ هرکس عقل نداشته باشد، دین ندارد».١ و اقرار به توحید توسط سراجِ عقل است، و ثواب و عقاب به عقل است «بِک أُثیبُ وَ بِک أُعاقِبُ؛ به سبب تو ثواب و عقاب مینمایم».٢
و حتی همین معنا را هم عقل قبل از بیان میدانست. با متابعت و عدم متابعت از عقل، جای انسان اعلیعلیین یا اسفلالسافلین است. آیا عقل دستور به فرار از مهالک و یا گرایش به خیرات را نمیدهد؟! انسان باید در کار خیر و نحوه انجام آن فکر کند، تا فکرش موجب ابتکاری باشد که در هدف مفید باشد، و اینگونه نباشد که طالب مجهول باشد.
در هر واقعه و در هر حرکت و سکون، مشکل اصلی، تشخیص تکلیف است و بعد مشکلتر از آن، عمل به آن تکلیف. سلمان رضواناللّهتعالیعلیه در اثر شناخت تکلیف و عمل به آن و پیروی از شرع با سراج عقل، «عَلِمَ عِلْمَ الأَوَّلِ وَ الآخِرِ؛ علم اول و آخر را میدانست».٣ مقامات علما نیز اینگونه است.