اهل تسنن ـ از جمله خوارزمی در مناقب ـ نوشتهاند: خود عمر نامۀ ولایتعهدی خود را از سوی خلیفۀ اول آورد تا در مسجد برای مردم بخواند. گفت: این نامه از خلیفۀ اول است و من نمیدانم که در آن چه نوشته است، ولی هرچه باشد، من مطیع هستم و بدان عمل میکنم. یک نفر زیرک از پای منبر گفت: ولی من میدانم چه نوشته است. عمر ناراحت شد و به او گفت: تو چه میدانی چه نوشته است؟! گفت: چرا، میدانم: «أَمَّرْتَهُ بِالأمْسِ، وَ أَمَّرَکَ الْیوْمَ؛ تو او را دیروز امیر نمودی، و او تو را امروز امیر نمود».
خود عامه در کتابهای معتبرشان این مطلب را نوشتهاند! ببینید اعتراف به رسوایی تا چه حد است! بااینحال، اینهمه باطل پیرو دارد. سخن خلیفۀ اول دربارۀ تعیین دومی هذیان نیست، ولی قول حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم دربارۀ تعیین علی علیهالسلام هذیان بود، لذا آنجا گفتند: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیهْجُرُ!؛ این مرد هذیان میگوید!».١