یک آقایی میگفت: در سرزمین منا به شخص سیّدی برخوردیم. ایشان به ما گفت: «شما هروقت راه را گم کردید با این پرچمی که دست من هست، مرا پیدا کنید». این شخصِ سیّد در بین راه چیزهایی به آن آقا گفته بود.
از جمله اینکه گفته بود: «دو نفر از علمای شیعه بودند که به جرم تشیّع کشته شدند، بدون اینکه از آش و پلوی تشیّع خورده باشند ـ یعنی به ریاست نرسیدند ـ: شهید اول و شهید ثانی.
از جمله اینکه گفته بود: «دو نفر از علمای شیعه بودند که به جرم تشیّع کشته شدند، بدون اینکه از آش و پلوی تشیّع خورده باشند ـ یعنی به ریاست نرسیدند ـ: شهید اول۱ و شهید ثانی۲. از این جهت خداوند در کتابهای این دو عالِم برکتی قرار داده است. مبادا روزی بر شما بگذرد و شما به یکی از کتابهای این دو مراجعه نکنید». از این جهت، کتاب (شرح لمعه)۳ بااینکه کاملاً استدلالی نیست، اما تاکنون باقی مانده است.بسیاری هم تجربه کردهاند که درس و بحث کتابهای این دو عالم برکات فراوانی دارد. نقل است که وقتی علمای اصفهان کتاب (مسالک)۴ را دیدند خیلی تجلیل نکردند، اما وقتی (شرح لمعه) را دیدند خیلی تجلیل کردند. بههمین خاطر علما در درسهای خودشان به (شرح لمعه) خیلی عنایت داشتند و حاشیههای بسیار عالی از سوی علمای مهمی بر این کتاب نوشته شده است.
آن آقا میگفت: آقا سید به من فرمود: «میدانی چرا حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در دوران قبل از بعثت در غار حرا مینشست؟ برای اینکه انسان وقتی در غار حرا بنشیند، مشرف بر کعبه است، اما از اطراف کوههای دیگر اینطور نیست». آن آقا با شواهد و قرائن حدس میزد که این شخص حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) باشد.