وقتی ازش میخواستیم برای یکی دعا کند،
دیگر به این راحتیها یادش نمیرفت.
تا مدتها بعدش میپرسید: «آن بندۀ خدا چی شد؟»
روز آخری هم که دیدمش، گفت: «مریض شما حالشان بهتر شد؟»
گفتم: «بله، فعلاً مرخص شده و توی خانه است.»
گفت: «مراقب باشید بیماریاش برنگردد؛ برای شفای کامل صدقه بدهید؛ به افراد زیادی صدقه بدهید، حتی اگر مقدارش کم باشد...»