صفحه اصلی

در حال بارگیری...
مقالات

شوق زیارت

اهمیت برپایی مجالس روضه و عزاداری در سیره و کلام حضرت آیت‌الله بهجت
[هرجایی که مراسم روضه و عزاداری در آنجا برپا می‌شود] همان‌جا را حساب بکنید که کربلاست. [عالمی بوده که] خیلی آدم حسابی‌ای بوده است خدارحمتش کند. من خودش را ندیده بودم، ولی کسی که در منبرش بوده [دیده‌ بودم]. آن آقا بالای منبر می‌گفته است: «[وقتی که] می‌خواهید به روضه بروید، [اگر] از شما سؤال کردند که کجا می‌خواهید بروید، نگویید می‌رویم روضه، بگویید می‌خواهیم برویم کربلا».

زیارت عاشورا

سال‌ها از دوری‌ او از کربلا می‌گذشت. دل در حریم سید شهیدان علیه‌السلام مدام در طواف بود و زبان هر روز درودهای بسیاری از عمق وجود بر اباعبدالله علیه‌السلام و یاران و اهل‌بیت مظلومش می‌فرستاد؛ ولی گویا قلبِ واله و شیدای او به این‌ها راضی نمی‌شد. وقتی باخبر می‌شد کسی راهی کربلاست، مبلغی به او می‌داد و از او می‌خواست که به نیت‌هایی که دارد، برایش زیارتی بخواند.

هر روز زیارت عاشورا می‌خواند با صد لعن و صد سلام. می‌فرمود:

خدا چه برکتی به امام‌ حسین داده، به این دستگاه داده، به این راه داده که اگر کسی زیارت عاشورا را بخواند و مداومت کند، در روز قیامت محشور می‌شود درحالی‌که مُلَطَّخاً بِدَمِه (آغشته به خون امام‌حسین علیه‌السلام) است.

 با گفتن این جمله‌ها، حالش تغییر می‌کرد و اشک در چشمانش حلقه می‌زد.

 

هر روز زیارت عاشورا می‌خواند با صد لعن و صد سلام. می‌فرمود:

خدا چه برکتی به امام‌ حسین داده، به این دستگاه داده، به این راه داده که اگر کسی زیارت عاشورا را بخواند و مداومت کند، در روز قیامت محشور می‌شود درحالی‌که مُلَطَّخاً بِدَمِه (آغشته به خون امام‌حسین علیه‌السلام) است.

 با گفتن این جمله‌ها، حالش تغییر می‌کرد و اشک در چشمانش حلقه می‌زد.

استادش، مرحوم غروی اصفهانی را یاد می‌کرد و می‌فرمود که او از خدا خواسته بود تا آخر عمرش، زیارت عاشورایش ترک نشود. با گفتن این ویژگی استاد، گویا حال خود را هم بازگو می‌کرد. همین‌طور هم شد: تا آخرین روزهای عمرش، هر روز زیارت عاشورا می‌خواند با صد لعن و صد سلام. چنان بهره‌هایی از این زیارت نصیبش شده بود که دیگران را نیز به خواندن و مداومت بر آن دعوت می‌کرد. روزی شخصی به محضرش رسید و گفت: «آقا، من فرصت نمی‌کنم که هر روز این زیارت را با صد لعن و صد سلام بخوانم. چه کنم؟» راه چاره‌ای به او نشان داد و فرمود که «زیارت عاشورای مختصره» را بخواند.[١]

 

***

پایبندی به برگزاری مجالس روضه

آخرین جمعه بود؛ ۲۵اردیبهشت١٣٨٨. با بدنی رنجور و نحیف، در مجلس روضه نشسته بود. نودوسه سال از عمر مرجع تقلید شیعیان می‌گذشت؛ ولی هنوز خود را محتاج همین بارگاه می‌دانست. حدود پنجاه سال بود که هر جمعه‌، مجلس روضه برپا می‌کرد؛ البته این مجلس غیر از مجالسی بود که در محرم و صفر برگزار می‌کرد. سال‌های آغازین ورود به قم، این مجلس را در منزل خودش برگزار می‌کرد. رفته‌رفته جمعیت مشتاق زیادتر می‌شد و دیگر، اتاق‌های کوچک و تودرتوی منزل جواب‌گوی این جمعیت نبود. محل برگزاری روضه‌ها را به مسجد منتقل کردند. خودش تا آخرین جمعۀ عمرش، شرکت‌کنندۀ همیشگی مجلس‌ها بود.

پایبندی‌اش به روضه تعجب‌برانگیز بود. در حال مریضی هم اصرار داشت که این مجلس باید برقرار باشد. تا خودش به مجلس روضه نمی‌رفت، آرام نمی‌گرفت؛ مگر آنکه پسرش را به نیابت از خود می‌فرستاد.

سال‌هایی که مجلس را در منزل برگزار می‌کرد، بسیاری از کارها را خودش انجام می‌داد و هنگام روضه، کنار در می‌نشست و به کسانی که وارد می‌شدند، احترام می‌گذاشت و جلوی پای کسانی که وارد مجلس می‌شدند، می‌ایستاد؛ چون به مجلس امام حسین علیه‌السلام مشرف می‌شدند، عزیز بودند.

شرکت در مجالس سیدالشهدا علیه‌السلام محبت به ذوی‌القربای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است؛ همان ذوی‌القربایی که قرآن به مودت آن‌ها سفارش کرده و مودت آنان را مزد رسالت قرار داده است. شرکت در این مراسم، اجر رسالت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است. شما به این نیت برو و به خدا بگو: تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم. به کسانی که تو دوستشان داری محبت می‌کنم.

بر جزئیات کارها نیز نظارت می‌کرد؛ حتی بر چای‌دادن و خوش‌آمدگویی به عزاداران. این پیگیری و توجه و تواضع را از استادان بزرگ خود آموخته بود. می‌فرمود:

استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضۀ اباعبدالله علیه‌السلام پای سماور می‌نشست و چای می‌داد.

شرکت در مجالس عزای سیدالشهدا علیه‌السلام را تعظیم شعائر می‌دانست و معتقد بود که باید به شعائر عظمت بخشید و عمر خود را در اعتلای هرچه بیشتر آن‌ها صرف کرد. همیشه تأکید می‌کرد:

شرکت در مجالس سیدالشهدا علیه‌السلام محبت به ذوی‌القربای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است؛ همان ذوی‌القربایی که قرآن به مودت آن‌ها سفارش کرده و مودت آنان را مزد رسالت قرار داده است. شرکت در این مراسم، اجر رسالت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است. شما به این نیت برو و به خدا بگو: تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم. به کسانی که تو دوستشان داری محبت می‌کنم.

 

 

***

آداب عزاداری

سفارش می‌کرد که در عزاداری‌ها، ادب رعایت شود. برخی اشعار را نمی‌پسندید و از شنیدن برخی اشعار خشنود می‌شد. خوشش نمی‌آمد که هر تعبیری در این مجالس بیان شود. روزی شنید که مداحی شعری می‌خواند و در آن از چشم و ابروی امام معصوم سخن می‌گوید. پس از پایان مجلس، پیغام داد که به مداح بگویید: خیلی از چشم و ابرو سخن نگوید، مقام امام را وصف کند و عظمت معصوم را در اشعارش نشان دهد. اصرار می‌کرد که وقتی مجلس برگزار می‌کنید، برتری‌ها و امتیازهای اهل‌بیت علیهم‌السلام و فضایل و مناقب این حضرات را بگویید و در برابر این قضیه ابراز احساسات کنید. حتی اگر اشک شما جاری نمی‌شود، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید و تباکی کنید.

خود را فقیر درگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌دانست و از کسانی که در مقابل معصومین علیهم‌السلام تواضع می‌کردند، به عظمت یاد می‌کرد. گاهی به این مناسبت حکایت شیخ انصاری رحمه‌اللّه را بیان می‌کرد و می‌فرمود:

مرحوم دربندی به ایشان گفت: آقا، کار شما برای مردم حجت است. وقتی به حرم می‌روی، ضریح حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبۀ درب را می‌بوسم که گردوخاک پای زوار است.

این اظهار ارادت و تواضع در برابر همۀ افراد خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام در رفتار او بروز و ظهور داشت. آنان که با حالاتش آشنا بودند، به‌روشنی او را مصداق «وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[٢] می‌یافتند. گاهی این مطلب را به زبان هم آورده بود و دربارۀ ایام سرور و شادمانی اهل‌بیت علیهم‌السلام فرموده بود:

روزهای ولادت طوری است که انسان، خودبه‌خود خوش‌حال می‌شود. این سنخیت با اهل‌بیت علیهم‌السلام و نورانیت آن‌هاست که چنین فضایی به‌وجود می‌آید.

این‌ها همه در رفتارهایش مشهود بود و در ارتباطش با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به‌گونه‌ای دیگر رخ می‌نمود. هر مجلسی که برپا می‌کرد، اصرار داشت که مجلس به ذکر مصائب سیدالشهدا علیه‌السلام ختم شود؛ هرچند مجلس به نیت امامی دیگر برگزار شده باشد. اگر بعضی این کار را نمی‌کردند، توبیخ می‌کرد. مثلاً می‌پرسید: یادش رفت؟ شما نگفته بودید؟ نسپرده بودید؟

کتاب رحمت واسعه، ص٣۴٧

 

***

یک مستحب و هزار واجب

می‌گوییم: به واجبات می‌پردازیم، مستحبات شد شد، نشد نشد!

بابا، این مستحبات است که انسان را به جایی می‌رساند! برای همین، سباع و بهایم (درندگان و چهارپایان؛ مقصود، مأموران رژیم پهلوی که) رشوه برای جلوگیری از مستحبات گرفته بودند.

مأموریت رضاخان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضه‌خوانی را تقریباً تعطیل کند؛ لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم حائری رحمه‌اللّه گفته شد: روضه‌خوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند: بله، مستحب است، اما هزار واجب در آن است!

زیرا مجلس روضه فقط روضه‌خوانی نیست؛ بلکه مجلس درس احکام و معارف و عقاید و ترویج مذهب است.

خدا می‌داند که چقدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سیدالشهدا و سایر معصومین علیهم‌السلام در مقدمۀ روضه نقل می‌شود که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است.
رحمت واسعه، ص٢٧۴

 

***

مجالس روضه‌خوانی و توسل، درِ رحمت است

وقتی بلایی مانند وبا در نجف پیدا می‌شد، حتی در بازارها هم گاهی مجالس روضه‌خوانی و توسل برقرار می‌شد، ولی ما مثل آدم‌های مأیوس و ناامید، گویا نمی‌خواهیم از این درِ رحمت داخل شویم و برای رفع بلا و گرفتاری‌ها به حضرات معصومین علیهم‌السلام متوسل شویم! آیا امروز برای رفع بلاها غیر از تضرعات و دعای صادق همراه با توبه و توسل، راه دیگری داریم؟!

کتاب رحمت واسعه، ص١٧۶

 

***

می‌آید کسی که کار را بهتر می‌کند...

پرسش: در آنجا[یکی از کشورهای غیر شیعه] خیلی بر روی ما فشار هست. مثلاً اجازه نمی‌دهند در ماه محرم یک دستۀ کوچک سینه‌زنی از این کوچه به آن کوچه برود. اگر کسی بخواهد لباس مذهبی و لباس روحانی بپوشد، شدیداً ممانعت می‌کنند.

پاسخ حضرت آیت‌الله بهجت:‌ بگذارید ممانعت کنند. [دسته‌ها را در] همان خانه‌ها بیاورند. اینجا و آنجا نروند، در همان خانه که می‌آورند یک‌قدری کم‌وکیفش را بالا ببرند. مثلاً فرض کنید اطعام بکنند و شربت بدهند. چیزهای مناسب [بدهند]. آنجایی را که دیگر قدغن نیست و مانعی ندارد، تکمیل بکنند. ... غصه نخورید. فقط چیزی که هست ما کار را بدتر نکنیم ، غصۀ بهتری‌اش را نخوریم؛ می‌آید کسی که کار را بهتر می‌کند. فقط چیزی که هست، [این است که] اینکه حالا چه باید کرد، تشخیص بدهید؛ اینکه حالا روضه‌ها را چطور باید [بجا] آورد، تشخیص بدهید.

در خانه را ببندید و غیر خصوصی‌ها و غیر شیعه را در کارتان وارد نکنید. در خانه می‌خواهید سینه بزنید، گریه بکنید، زنجیر بزنید، هرچه می‌خواهید بکنید، همان‌جا بکنید. فرقی نمی‌کند. همان‌جا را حساب بکنید که کربلاست. [عالمی بوده که] خیلی آدم حسابی‌ای بوده است خدارحمتش کند. من خودش را ندیده بودم، ولی کسی که در منبرش بوده [دیده‌ بودم]. آن آقا بالای منبر می‌گفته است: «[وقتی که] می‌خواهید به روضه بروید، [اگر] از شما سؤال کردند که کجا می‌خواهید بروید، نگویید می‌خواهید بروید روضه، بگویید می‌خواهیم برویم کربلا».

کتاب رحمت واسعه، ص٣۴٧

 


[١]. زیارتی است که در فضیلت و ثواب مانند زیارت عاشورا است، ولی صد لعن و سلام را ندارد. مرحوم شیخ عباس قمی رحمه‌اللّه در مفاتیح‌الجنان، این زیارت را پس از زیارت عاشورای معروف این زیارت را با نام زیارت عاشورای غیرمعروفه ذکر کرده است. حضرت آیت‌الله بهجت قدّس‌سرّه این نام را مناسب نمی‌دانستند.

[٢]. از امیرالمؤمنین علیه‌السلام روایت شده است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا…؛ خداوند تبارک‌وتعالی به زمین توجهی کرد و ما را انتخاب فرمود و همچنین شیعیانی برای ما انتخاب کرد که ما را یاری می‌کنند و به شادمانی ما شاد می‌شوند و به اندوه ما اندوهگین می‌گردند…»؛ خصال، ج۲، ص۶۳۵.

 

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها