حالا ما کاری با شما نداریم، بلکه میگوییم: اختلاف ما با شما، مثل حنبلی، شافعی و حنفی و… است، اگر اَسلاف شما مودّت ذیالقربی را که در قرآن آمده است، داشتند ما هم با شما و آنها موافق هستیم، و اگر نداشتند، پس آنها مخالف قرآنند و ما هم با آنها مخالفیم، و شما هم باید با آنها مخالف باشید. بنابراین، بین ما و شما نزاع و اختلافی نباید باشد، این کفار هستند که نزاع را میان ما و شما تشدید میکنند و اخباری و اصولی و… درست میکنند.
ابناثیر در مواردی نقل کرده که بین دو طائفه از اهل تسنن مانند مالکی و حنفی، یا حنفی و حنبلی در بغداد سالها نزاع و درگیری بوده است. و در مواردی که بین دو طائفه از شیعه اختلافی ذکر کرده، گفته است: تعجب اینکه این دو طائفه با هم میجنگند، درحالیکه کلْتَا الطائِفتَینِ مِنَ الشیعَةِ! (هر دو طائفه از شیعه هستند).
همچنین میدانیم که قاجاریها و زندیها، و نادر و صفویه هم که ادعای تشیع میکردند، بر سر سلطنت و ریاست با هم میجنگیدند!
با اینکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «عَلِی مَعَ الْقُرآنِ وَ الْقُرآنُ مَعَ عَلِی؛ علی علیهالسلام با قرآن است و قرآن با علی علیهالسلام است»١ چه شد که از مشورت با علی علیهالسلام سرکشی کردیم و در هیچ کاری با او مشورت ننمودیم؟ آن روزی که او قرآن را جمعآوری نمود و آورد و گفت: من باید آن را تفسیر و اجرا کنم، گفتیم: بگذار و برو! با اینکه قرآنی که در دست ماست هم این آیه را دارد که: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ آنچه را که رسول برای شما میآورد، بگیرید، و آنچه از آن نهی میکند خودداری کنید».٢
آری، به زبان حال به علی علیهالسلام میگوییم: از قرآنی که رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم به دست ما داده نمیترسیم، از قرآن تو میترسیم؟!
«هَلْ یسْتَوِی الذِینَ یعْلَمُونَ وَ الذِینَ لاَ یعْلَمُونَ؛ آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسان هستند؟!».٣