باسمه تعالی
جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمه عملیاتِ مناسبه میباشند، با آنها معامله ذیالمقدمه میکنند، کأنه دستور این است که «بگویند و بشنوند، برای اینکه بگویند و بشنوند!» و این اشتباه است. تعلیم و تعلّم، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارند. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرمودهاند: «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم»۱؛ با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایی داشته باشید.
بعضی میخواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند. بعضی «التماس دعا» دارند، میگوییم «برای چه؟» درد را بیان میکنند، دوا را معرفی میکنیم، به جای تشکر و به کار انداختن، باز میگویند: «دعا کنید!» دور است آنچه میگوییم و آنچه میخواهند؛ شرطیت دعا را با نفسیت آن مخلوط میکنند.
ما از عهده تکلیف، خارج نمیشویم، بلکه باید از عمل، نتیجه بگیریم و محال است عمل، بینتیجه باشد و نتیجه، از غیرِ عمل، حاصل شود؛ این طور نباشد: پی مصلحت، مجلس آراستند نشستند و گفتند و برخاستند!
خدا کند قوّال نباشیم، فعّال باشیم؛ [مبادا] حرکت عملیه بدون علم بکنیم [و] توقف با علم بکنیم. آنچه میدانیم بکنیم، در آنچه نمیدانیم، توقف و احتیاط کنیم، تا بدانیم. قطعاً این راه پشیمانی ندارد. به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به «دفترِ شرع» نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته