تابستان بود و هوای شهر قم داغ داغ بود. برایشان پنکهای تهیه و به سختی قانعشان کردند که پنکه، در زمان نماز خواندن روشن باشد. پنکه اما چارهای برای گرما نبود.
روزی با همان تن خیس عرقشان بعد از فراغت از نماز، رو به فرزندشان کردند گفتند: «اگر سلاطین عالم، لذت نماز را درک میکردند بهدنبال لذتهای دیگر دنیا نمیرفتند».