صفحه اصلی

در حال بارگیری...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢١ خرداد ماه ١٣٩٨

بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا

 

هر سال تابستان‌ها می‌آمد مشهد. در حرم همراهش شده بودم.

ایستاده زیارت می‌کرد.
من اما بعد از مدتی خسته می‌شدم. این‌پا‌وآن‌پا می‌کردم.
بیشتر که خسته می‌شدم، می‌نشستم.
باز از نشستن خسته می‌شدم، می‌ایستادم.
اما پیرمرد تمام مدت ایستاده مقابل مرقد مطهر زیارت می‌کرد و ذکر  می‌گفت.
معمولاً زیارتش دو ساعتی طول می‌کشید.
یک‌بار از حرم که بیرون آمدند، از ایشان پرسیدم: «شما خسته  نمی‌شوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!»
جوابی ندادند.
زیارت که تمام ‌می‌شد، تازه صحن‌های حرم امام رضا علیه‌السلام شروع می‌شد، به صحن‌ها می‌رفت، همه را یاد می‌کرد؛ سر مزار علما می‌رفت و برای‌شان فاتحه ‌می‌خواند.
یک بار از صحن که بیرون آمد، به من اشاره کرد: «بیا!»، از جیبش پولی درآورد و به من داد و گفت:  «برو عطاری، داروی «عین‌شین‌قاف» بگیر تا خسته نشوی!»

این بهشت، آن بهشت، ص٣١

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها