صفحه اصلی

در حال بارگیری...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١۴ خرداد ماه ١٣٩٨

بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا

دوست داشتم بدانم وقتی تنهاست چه می‌کند؟ خواستم هر طور شده از خلوتش تصویر بگیرم. دوربین بسیار کوچکی را در آخرین قفسۀ کتابخانه، لای کتاب‌ها جا دادم و منتظر ماندم...
مثل همیشه سر وقت آمد. هنوز ننشسته بود، نگاهی به بالای قفسه‌ها انداخت و پرسید: «آن بالا چیست؟»
دست‌وپایم را گم کردم. سریع دوربین را برداشتم و گفتم: «گوشی موبایلم را آنجا جا گذاشته بودم!»
دست‌پاچه شده بودم؛ گوشی موبایل، بالای قفسه‌ها، لای کتاب‌ها!
برای علی آقا، پسر آقا، تعریف کردم، گفت: «چندین سال است که شب‌های چهارشنبه، شورای استفتا تشکیل می‌شود؛ بارها خواسته‌ام این جلسه را ضبط کنم، اما از ترس اینکه نکند دوربین مخفی را هم ببیند، نتوانسته‌ام!»

این بهشت، آن بهشت، ص٣٠

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها