صفحه اصلی

در حال بارگیری...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٧ خرداد ماه ١٣٩٨

بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت

حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره:

پس از آن همه اصرار، قبول کرد برود حج؛ ولی به این شرط که کسی خبردار نشود.
از من پرسید: «خانواده‌ات راضی می‌شوند که با من بیایی؟»
گفته بودم: «از خدای‌شان است!»
موسم حج که رسید، تمام مقدمات کار آماده بود.
عده‌ای از سفر حج ایشان با خبر شدند.
حتماً سایر حجاج ایرانی نیز مطلع می‌شدند و کار دشوار می‌شد؛
آقا وقتی دیدند همه باخبرند، از سفر منصرف شدند و خواستند از  میزبانان عذرخواهی کنم!
***
چند روز که گذشت، همسرم پرسید: «مگر نمی‌خواهید به حج  بروید؟! همه که رفتند!!»
تعجب کردم! پرسیدم: «از چه حرف می‌زنی؟!»
گفت: یک روز آقا مرا صدا زدند و پرسیدند: «با این بنده‌زاده بخواهم  بروم به‌حج، شما راضی هستی؟»
من هاج‌وواج مانده بودم که چه جوابی بدهم؟! گفتم: «یعنی چه؟!»
فرمودند: «آخر ایشان نباشد، ادارۀ بچه‌ها برای شما زحمت نیست؟»
با خود گفتم: «تا حالا اذن شوهر شرط بوده، آن وقت آقا اجازۀ مرا از  همسرم گرفته است.»

این بهشت، آن بهشت، ص٢٨

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها