همچنین در زمان ما هم این اتفاق افتاده، تاجری بوده یک هفته در تجارتخانهاش را میبسته مشغول حساب بوده و نمیگذاشته چیزی وارد بشه به این تجارت خانه و چیزی هم خارج بشه از این تجارت خانه. همه اینها را که به حسابش می رسیده آن وقت خمس همینها را که به حسابش رسیده بود میداد به مرجع تقلید خودش.
بعد خبر رسید که کشتی غرق شده، رفتند اونجا که محلی بود که کشتی به آنجا رسیده بود، دید تمام پنجاه کیسه شکر که مالالتجاره او بوده همینطور برداشتهاند یکی، دوتا، سهتا، چهارتا، کنار شط آن بالا چیدهاند. کی چیده؟ چطور شده؟ معلوم نیست ... .