صفحه اصلی

در حال بارگیری...
بیانات

فرجام قاتلان امام حسین علیه‌السلام

شخصیت و مقام جناب مختار (ره)
می‌شود گفت: مختار در فصاحت و بلاغت، بعد از معصومین علیهم‌السلام اول بوده است. یک نماز عجیبی می‌خواند و مسلسل خطبه‌ای می‌خواند که همۀ عباراتش صحیح و عالی و عجیب و غریب بوده است.

[مختار] کسی را [برای دستگیری عمر سعد] فرستاد و آن شخص امان‌نامه‌ای [همراه] داشت؛ به عمرسعد نشان داد و گفت: این امان تو است. مختار به فرستاده‌اش گفته بود: اگر عمر سعد به غلامش گفت عصای من را بیاور، تو گردنش را بزن. مرادش از عصا، شمشیر است، می‌خواهد با شما بجنگد. عمر سعد گفت: عصای مرا بیاورید. آن‌ها هم سرش را زدند و به‌حسب این نقل، سرش را بردند پیش مختار.
مختار گفت: ابن‌زیاد را کشتم،۱ عمربن‌سعد را هم کشتم، شمر را هم کشتم. در روایتی دارد که «محمدبن‌اشعث را هم کشتم». بعد از این گفت: «دیگر اگر الآن بمیرم، غصه‌ای ندارم». [بااینکه] نزدیک نه ماه بیشتر ریاستش طول نکشید، گفت: اگر بمیرم، غصه‌ای ندارم. [قبل از این] در زندان [کوفه] میثم به مختار گفت: تو قاتلان سیدالشهدا علیه‌السلام را می‌کشی.۲

سنی‌ها خیلی با مختار بد هستند؛ به‌خاطر اینکه می‌گفتند: «کذاب است؛ چون محمد‌بن‌حنفیه و زینب‌ کبری و… او را وکیل و رئیس نکرده‌اند و این خودش ادعا می‌کند که من مقاصد آن‌ها را اجرا می‌کنم». اسمش را کذاب گذاشتند.۳ حتی مختار خادمی داشت به اسم جبرئیل. وقتی صدایش می‌زد: جبرئیل! این‌ها می‌گفتند: ببینید! ادعای نبوت دارد و می‌گوید جبرئیل بر او نازل می‌شود.۴
اما می‌شود گفت: مختار در فصاحت و بلاغت، بعد از معصومین علیهم‌السلام اول بوده است. یک نماز عجیبی می‌خواند و مسلسل۵ خطبه‌ای می‌خواند که همۀ عباراتش صحیح و عالی و عجیب و غریب بوده است.۶

رحمت واسعه، ص۱۱۶ و ۱۱۷

 

  • ۱. «طلب المختار أبا عمرة و هو كيسان التمّار فأسرّ إليه أن اقتل عمر بن سعد و إذا دخلت عليه و سمعته يقول: يا غلام، عليّ بطيلساني، فاعلم أنّه يريد السيف، فبادره و اقتله، فلم يلبث أن جاء و معه رأسه؛ مختار، ابوعمره را طلبید، و او همان کیسان تمار بود. پس پنهانی به او چنین گفت: عمر‌بن‌سعد را بکش و اگر بر او وارد شدی و شنیدی که می‏گوید: ای غلام، لباس سبز مرا بیاور، بدان که شمشیر می‏خواهد؛ پس بشتاب و او را بکش. زمانی به طول نینجامید که ابوعمره آمد و سر او را همراه داشت»؛ ذوب‌النضار، ص١٢٨؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص٣٧٨.
  • ۲. «حُبِسَ مَعَهُ الْمُخْتَارُ بْنُ أَبِي عُبَيْدٍ فَقَالَ مِيثَمٌ التَّمَّارُ لِلْمُخْتَارِ إِنَّكَ تُفْلِتُ وَ تَخْرُجُ ثَائِراً بِدَمِ الْحُسَيْنِ فَتَقْتُلُ هَذَا الَّذِي يَقْتُلُنَا؛ مختاربن‌ابوعبید با او [میثم] به زندان افتاد. میثم تمار به مختار گفت: تو نجات می‏‌یابی و به خون‌خواهی حسین قیام می‏‌کنی و این کسی که ما را می‏‌کشد، می‏‌کشی»؛ ارشاد مفید، ج‏۱، ص۳۲۴؛ بحارالانوار، ج‏۴۲، ص۱۲۵.
  • ۳. سیوطی در ضمن عبارتی کوتاه، مختار را دروغ‌گو و مدعی نبوت می‌داند: «و في أيّام ابن الزّبير كان خروج المختار الكذّاب الذي ادّعى النّبوّة؛ و قیام مختار کذاب که ادعای نبوت کرد، در روزگار ابن‌زبیر بود»؛ تاریخ‌الخلفا، ص۲۵۲. دراین‌باره نک: مسند احمد، ج۵، ص۲۲۳تا۲۲۴؛ التبصیر فی الدین، ص٢٨؛ البدءوالتاریخ، ج۵، ص١٣١.
  • ۴. «كان للمختار غلام يقال له جبرئيل و كان يقول: قال لي جبرئيل، و قلت لجبرئيل، فيوهم الأعراب و أهل البوادي أنّه جبرئيل عليه‌السلام‏؛ مختار غلامی داشت که به او جبرئیل می‏‌گفتند. [مختار در کلامش چنین] می‏گفت: جبرئیل به من گفت یا به جبرئیل گفتم. عرب‏‌های بادیه‏‌نشین گمان می‏‌کردند، مقصود او جبرئیل علیه‌السلام است»؛ ذوب‌النضار، ص۹۲؛ بحارالانوار، ج‏۴۵، ص۳۶۳.
  • ۵. پشت‌سرهم.
  • ۶. فصاحت کلام مختار مشهور و زبانزد بوده است، برای نمونه نک: ذوب‌النضار، ص۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص٣۵٢.

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها