از اشتباه مدیر و صاحب سیاست؛[این استکه] انسان نباید بهواسطه اکثریت اطرافیهای او از اشتباهش خاطر جمع باشد، که نخیر [اشتباهی]نکرده، اشتباهی نیست! این همه جمعیت هم تابعش هستند.
هر فرد فردی باید خودش را در افکارش متفرّد(مستقل) بداند و نگاه نکند به اطرافیهای خودش. شاید بیچارهها تابعند. فکرشون هم تابع فکر دیگرانه؛ تا این درجه؛ کأنه فکر ندارند.
خدا کند که همین احتیاط در کار را هم ما تشخیص بتوانیم بدهیم. [درغیر اینصورت]یه دفعهای میبیند که در چاه هلاکت واقع میشود، [درحالیکه] به قصد قربت هم این کار را انجام میدهد.
و لو مشاورت، و لو از مشورت [با افرادی] که خیلی کامل هم نیستند، دستبردار نباشد. شاید در بین همین افرادی که با آنها مشورت میکند و خیلی هم استاد کار نیستند، یک کلمهای بشنود و از آن کلمه، چیزی استفاده کند. خیلی عجیب و غریب!
گفتند به استاد: هرکسی اشکال میکند در درس شما، شما به حرفهایش تا آخر گوش میدهید. اینها خیلی از اغلاط[حرفهای اشتباه و بیربط] را میگویند. [استاد] گفت: من از حرفهای اینها یک چیزهای دیگری میفهمم. چه کار دارم خودشان بفهمند یا نفهمند!
بالأخره؛ نباید از احتیاط دست برداشت! خدا میداند چه چیزهایی هم [به برکت احتیاط در امور] بفهمد انسان، که [بهطور عادی] تأمل زیاد میخواهد تا به اونها برسد. خدا کند که همین احتیاط در کار را هم ما تشخیص بتوانیم بدهیم. [درغیر اینصورت]یه دفعهای میبیند که در چاه هلاکت واقع میشود، [درحالیکه] به قصد قربت هم این کار را انجام میدهد.