و از این خیلی خیلی خیلی عجیبتر این که ما درک کردیم که یکی از آقازادههای همین علمای بزرگِ معروف ما که گفت: «در مشهد بودم، شب در خواب دیدم که گنبد حضرت رضا علیهالسلام برداشته شد و بالا بین آسمان و زمین سریری گذاشته شد. دو نفر روی آن نشستند. در خواب فهمیدم که یکیشان «عیسیبنمریم» است و دیگری خود «مریم» علیهاالسلام است. دیگر بیدار شدم و خوابیدم و این قضیه گذشت. بعد مثل هر روز آمدم برای زیارت حضرت رضا علیهالسلام از آن خواب هم کاملاً غافل بودم، آمدم توی حرم، دیدم که حرم تاریک محض است، هیچ احدی نیست حرمی که همیشه سروصدا بود، همیشه شلوغ بود، همیشه روشن بود، آمدم دیدم تاریک محض است، هیچ سروصدایی هم نیست. نگاه کردم، دیدم بله گنبد شکافته شد همانطوری که در خواب دیده بودم که یک سریری گذاشته شد، و گنبد شکافته شد؛ دو نفر از آن بالا آمدند پایین روبهروی ضریح ایستادند، مشغول زیارت حضرت علیبنموسیالرضا سلاماللهعلیه شدند که یکیشان عیسی بود و دیگری مریم بود.
نگاه کردم، دیدم بله گنبد شکافته شد همانطوری که در خواب دیده بودم که یک سریری گذاشته شد، و گنبد شکافته شد؛ دو نفر از آن بالا آمدند پایین روبهروی ضریح ایستادند، مشغول زیارت حضرت علیبنموسیالرضا سلاماللهعلیه شدند که یکیشان عیسی بود و دیگری مریم بود.
ومنالعجائب که اینها همین زیارت وارثی را که ما داریم، همین را شروع کردند از اول تا به آخر خواندن، و عجیبتر همین بود که در زیارت وارثِ حضرت سیدالشهداء علیهالسلام، بعد از حضرت ابراهیم، رفته است به موسیبنعمران و اسماعیل را ندارد.
در زیارتی که برای حضرت رضا علیهالسلام هست «یا وارث اسماعیل ذبیح الله» را دارد در زیارتنامه خود حضرت سیدالشهداء جمله «اسماعیل ذبیح الله» را ندارد، بعد از سلام به حضرت ابراهیم علیهالسلام سلام کرده به موسیبنعمران علیهالسلام.
میگفت: اینها همین را که در این زیارتنامه حضرت رضا علیهالسلام است خواندند. یعنی زیارت وارث را و از ابراهیم رفتند به اسماعیل و «اسماعیل ذبیح الله» را خواندند. این خصوصیت و غیر آن همه یادم ماند، حتی اسماعیل گفتنِ اینها هم یادم ماند. و من میدانستم اسماعیل در زیارتنامه حضرت رضاست در زیارتنامه وارثِ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام نیست، وبعد از اینکه زیارتنامه را تمام کردند دو نفری باهم از همین راهی که پایین آمده بودند، بالا رفتند و گنبد روی هم آمد. یک مرتبه دیدم حرم روشن است و پر از سروصدا و زیارتها، و دادوقال زوار، که اصلاً اثری از آنها نبود.
ببینید که خود این برای خود او و کسی که یقین پیدا بکند به صحت نقلش، آیا باعث یقین نمیشود؟ آیا با یقینی بودن تمام مواد و شروط و موانع و همه چیز، دیگر جای شک میماند برای مؤمن؟ پس معلوم میشود به اینکه خلل در تصدیقِ به توحید است، در آنجا خلل وارد شده است.