پاسخ بیت حضرت آیت الله بهجت اعلی الله مقامه:
«عنوان آن مراسم به جشن عیدالزهرا کذب محض است.»
حضرت آقا بارها تکرار میفرمودند:
«در مجالسی که به مناسبت حضرت فاطمه علیهاالسلام برقرار میشود (نهم ربیعالاول) شایسته است فضایل و مناقب اهلبیت، بهخصوص حضرت زهرا علیهمالسلام بیان گردد و برگزاری مجالس خنده، بدون ذکر فضایل آنها خوب نیست؛ زیرا چهبسا با یک کلمهی مُهْمَل اشخاصی به تردید بیفتند، بهخصوص در زمان ما که اهل تسنن در میان ما هستند. و چهبسا وسایل ضبط و استراق سمع داشته و از گفتار و کردار افراد، ضبط و از صحنهها عکسبرداری کنند، و ممکن است این کارها موجب اذیت و آزار و یا نعوذبالله قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند، گردد. در این صورت اگر یک قطرهی خون از آنها ریخته شود، ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود. از راههایی که مرحوم آقای بروجردی رحمهالله معتقد و خود نیز همین راه را میرفتند، همان بیان مشترکات میان ما و عامه و ترک مَطاعن و یا لعن و سبّ آشکار آنهاست. که از جمله بیان حدیث معروف و مشهور بین فَریقَین، یعنی حدیث ثقلین، است.»
به همین جهت حضرت آقا به شدت از این مجالس پرهیز داشتند. حتی سالهایی که جلسات درس و روضه در منزل معظمله اقامه میشد، یکبار که بعد از روضه افرادی مبادرت به رفتار و اعمال مضحکه آمیز نمودند معظمله سالهای بعد ایام مقارن آن روز، مجلس ذکر اهلبیت علیهمالسلام در منزل را تعطیل و از پذیرفتن افراد در منزل و اقامه مجلس پرهیز مینمودند.
همچنین بعد از انتقال مجلس روضه و درس به مسجد، همانها یک بار با صحنهسازی چنینکاری را در چند دقیقه برای ترویج خود حادث نمودند و البته درزمان حیات معظمله نتوانستند اشاعه دهند.
ضمنا نکتهای که باتوجه به همین فیلم منتشر شده لازم به ذکر است، همچنان که از تصاویر آن و فضای مسجد مشخص است، مجلس مراسم روضه هفتگی حضرت آیتالله بهجت هست که از سالیان گذشته هرهفته صبح جمعه در مسجد فاطمیه و با حضور معظمله و شاگردان و اقشار مختلف مردم برگزار میگردیده است و باتوجه به وصیت ایشان همچنان برگزار میگردد.
لیکن با توجه به تقارن روضه جمعه آن هفته با ایام نهم ربیع( جمعه مورخ ٢٣/اسفندماه/١٣٨٧ مصادف با ١۵ ربیعالاول)، مداح مجلس در مسجد و بالحن مداحی و روضه مشابه نظرات آقا چند دقیقهای اشعاری را از جامی که از دانشمندان و شاعران اهل سنت است در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام قرائت نموده است. ولو اگر بیتی هم مخالف نظر آقا خوانده است، حضرت آقا فردای آن روز در جلسه درس خارج فقه خود به تاریخ شنبه ٢۴/اسفندماه/١٣٨٧ باشدت نسبت به برگزاری جلسات غیر از ذکر فضائل، صریحا موضع گرفتند که عین مطالب و فیلم و صوت فرمایشات معظمله موجود میباشد.
والسلام علیکم و رحمتالله
بیت حضرت آیتالله بهجت
توضیح بیشتر:
١. فیلمی که به دروغ با عنوان «جشن عیدالزهرا در بیت آیتالله بهجت» در فضای مجازی دستبهدست میگردد مربوط به یکی از مراسمهای روضه هفتگی روزهای جمعه در مسجد فاطمیه قم است که در تاریخ ٢٣ اسفندماه سال ١٣٨٧ برگزار گردیده است.
٢. در مورد اشعاری که در این مراسم خوانده میشود نیز چند نکته حائز اهمیت است:
٣. لازم به ذکر است که حضرت آیتالله بهجت قدسسره، روز فردای این مراسم و در درس خارج فقه، بهجهت جلوگیری از ایجاد انحراف و سوءاستفاده برخی جریانها، نسبت به برگزاری چنین مراسمهایی شدیدا تذکر داده و بر لزوم تقیه و مناسب نبودن لعن و فحاشی نسبت به بزرگان سایر مذاهب تأکید مینمایند.
در فیلم ذیل بخشهایی از بیانات معظمله در درس خارج فقه روز شنبه ٢۴ اسفند(فردای روز مراسم) را مشاهده بفرمایید:
از همین تقیه چه[برکاتی نتیجه] شد؟ «ارتد الناس الا ثلاثة …» ([بعد از پیامبر صلّیااللهعلیهوآله] مردم جز سه نفر … مرتد شدند)[امروز] آن ثلاثه (سه نفر) یا اربعه (چهار نفر) یا خمسه (پنج نفر) -هر چه هست- از چهارصد میلیون هم بیشتر شد. با همین تقیه، نه با اجبار.
[پیروان دیگر مذاهب] با اجبار، [در مخالفتشان] شدیدتر میشوند. با لعن بزرگانشان، شدیدتر میشوند.
خدا آقاشیخ محمدرضا آلیاسین را رحمت کند، [که] از مراجع عرب بود، و ظاهراً داماد آقاسید اسماعیل صدر هم بود. ایشان یکبار میگفت: گمان نمیکنم هیچ منصفی فصول المهمه سید شرف الدین را ببیند و مستبصر نشود. ملاحظه فرمودید؟! اینقدر در کلماتش تقیه میکند! هیچجا به آنها فحش نمیدهد، به آنهایی که فحش میدهند. او فحش داده، اما ایشان در جواب میگوید: استاد اگر مقصودش این است، جوابش این است! به آن [فرد] فحاش [چنین] میگوید هان! اگر استاد مقصودش آن است، جوابش آن است. عجائب و غرائب است. همگی سفارش کنید، همه منصفین و [افرادی که] قابل هدایتاند را به کتابهای [علامه] شرف الدین، بأسرها (یعنی همه کتابهای ایشان). آهان؟ [اگر چه] در مراجعات همه خوب نوشتهاند، اما او خوبتر از همه نوشته است.
۴. حال برای اطلاع از نظر آن فقیه عارف در مورد برگزاری اینگونه مراسمها، به باز نشر بیانات ایشان در این زمینه میپردازیم که مکرر در فواصل دروس خارج فقه و اصول یا در پرسش پاسخهای پس از درس، متذکر میشدند و البته شنیدن این مطالب از زبان خود ایشان، راه هرگونه شک و شبهه را خواهد بست:
علمایی که در زمان ما بودند، بلکه قدری هم جلوتر از زمان ما بودند، بععضی [از مردم] از اینها اِعانه میخواستند برای عیدالزهرا؛ بعضی [از علما] نمیدادند، بعضیها هم میدادند.
بنده خیال میکنم اهل علم، اگر میخواهند اینجا (عیدالزهرا) خدمتی بکنند به اهلبیت علیهمالسلام، برای اهل استدلال از اینها متعیّن است، که سعی بکنند دلیلی بر خلافت امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه ذکر بکنند؛ ساده، برهانی، یقینآور، بهطوریکه اگر این دلیل رابه دیوار بگویند و اذن داده شود به دیوار که بگو، تصدیق کند قول او را و بگوید حق به جانب توست. و من قاطع هستم به اینکه اهل استدلال و ایمان، اگر بخواهند اینطور ادله را پیدا کنند، پیدا میکنند. نه سبّی، نه طعنی، نه شَتمی، هیچ کدام لازم نیست. بلکه این [استدلال کردن] مهمتر است و ممکن است ـ خدا میداند ـ چقدرها را داخل در حق کند. از این مطلب غافلند که بابا این مقدم است. یکی از این دهتا [استدلالی] که در عمر خودش تهیه کرده است، خدا میداند چقدرها را مستبصر میکند.
چرا از این [استدلال کردن] غافلید، در [مقابل] اینکه مجلس تهیه کنید و از این کارها…؟! ما باید ملتفت باشیم، از برهان تعدی نکنیم و بدانیم که برهان، چیزهایی را دارد که اصلاً اینطور عملها ندارد. ولو فرض کنید که در همین عملیات هم آدم میتواند کارهایی را بکند که پیش آنها اشکالدار نباشد.
به خدا میسپاریم همه را، [از خداوند میخواهیم] توفیقات همه را؛ [خداوند] موفق بفرماید همه را برای علم نافع و عمل صالح. کاری کند که با محمد و آل صلواتاللهعلیهم، با ثِقلَین اتصال پیدا کنیم و از آنها جدا نشویم که اگر از آنها جدا بشویم یک ذره، جدا میشویم هزار ذره! چون همه [اعمال] با هم رفاقت دارند [و] همدیگر را دعوت میکنند.
بله «التَّقِيَّةُ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی»۱ کسانیکه به قول لَیّن، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنا»۲ یعنی فحش بدهیم؟ [یک طرف] موسی است و آن [طرف] هم کیست؟ عینالعلم با عینالجهل با عینالکفر که فرعون باشد. «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنا»، ما از اول میآییم با فحاشی [با مخالفین برخورد میکنیم].
کسی را ندیدهام اینطور مقید باشد در مُحاجّه مثل شرفالدین۳ رضواناللهعلیه. او (طرف مقابل در بحث) فحش میدهد، شرفالدین میگوید: استاد اگر مقصودش این است، [جوابش اینطور است] استاد اگر مقصودش آن است [جوابش این است]. فحاش را تعبیر میکند به استاد. آنهم چی؟ حرفهایشان چیست؟ اگر فحش هم ندهد، حرفهایشان فحش عملی است. بالأخره شرفالدین کتابش۴ یک کتابی نیست که منصف از آن کتاب بدش بیاید.
خدا رحمت کند آقا شیخ محمدرضا آلیاسین را، گفت: این «فصولالمهمة» او را نمیشود منصف ببیند، مگر اینکه مستبصر بشود. اینطور واضح و آشکار باید مطلب را فهماند.
در یک مجلس، سید مهدی قزوینیِ حلی [که] خیلی صاحب کرامات [است]، نماز هم بر بحرالعلوم او خوانده، در یک مجلس در یک منبر در حله، نوشتهاند چهار هزار [نفر] مستبصر شدند از همان یک منبرش.
آنوقت ما میگوییم نه، تا فحاشی نکنیم، دست برنمیدارند. بابا! آنکسی که بدون فحاشی دست برنمیدارد، او کسی است که با فحاشی هم دست برنمیدارد، بدتر میشود.
در مجالسی که بهمناسبت حضرت فاطمه علیهاالسلام برقرار میشود (نهم ربیعالاول)، شایسته است فضایل و مناقب اهلبیت، بهخصوص حضرت زهرا علیهمالسلام بیان گردد و برگزاری مجالس خنده، بدون ذکر فضایل آنها خوب نیست؛ زیرا چهبسا با یک کلمۀ مُهمَل، اشخاصی به تردید بیفتند، بهخصوص در زمان ما که اهل تسنن در میان ما هستند. و چهبسا وسایل ضبط و استراق سمع داشته و از گفتار و کردار و افراد، و از صحنهها عکسبرداری کنند، و ممکن است این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند، گردد. در این صورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود، ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود. ...
۵. و اما توجه و دقت بیشتر به نظرات آیتالله بهجت قدسسره در «موضوع وحدت شیعه و سنی» بهترین راه برای تشخیص مواضع صریح ایشان در رابطه با این مسئله در جهان اسلام است:
مردم را آگاه بکنیم؛
ما با اهلسنت راه مسالمت کامله را داریم؛ هیچ اشکالی نداریم. آنها به طریقۀ خودشان باشند، ما هم به طریقۀ خودمان. مدارک را نشان میدهیم؛ کاری نداریم. شهادتین را که ما هم قائل هستیم، آنها هم قائلاند.
مسئلۀ صحابه مورد اختلاف ما با آنهاست، که صحابه چطور بودند؟ اولاً صحابه رفتهاند و مردهاند؛ ما نمیتوانیم قلب بکنیم و نگذاریم ابوبکر جای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بنشیند؛ کارشان را کردهاند. خود حضرت امیر علیهالسلام دربارۀ فدک فرمود: ظالم و مظلوم همه علیالله وارد شدهاند.۱ ما همینقدر میتوانیم بگوییم: صحابهای که با مودت ذیالقربایی که منصوص قرآن است، موافقند، بالای سر ما هستند، هرکه میخواهد باشد. [اگر با آن] مخالفند، شما هم [باید] بگویید، زیر پای شما هستند، هرکه میخواهد باشد. چرا؟ «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ»۲، «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»۳ و «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»۴، همۀ اینها ذویالقربی را تعیین کردهاند. ما با شما سر این اختلاف [نداریم]؛ خوب زید، ابن عمرو موافق بوده یا مخالف بوده؟ به این تاریخی که سند ماست، سند شما هم ممکن است باشد، مراجعه کنید. هرکه راستی مراجعه کرد و هرچه یقین پیدا کرد، همان کافی است. پس دربارۀ صحابه معنا ندارد که ما حالا [نزاع] بکنیم.
اما فتوا؛ در خود شماها فتوا منحصر به این چهارتا۵ نیست. شیخ [طوسی] در [کتاب] «خلاف» از قریب به بیست نفر از اینها نقل فتاوا میکند. خود این چهارتا هم کافی است، دو تا هم کافی است، اگر این اختلاف را [بنا به] «إِخْتِلافُ أُمَّتِی رَحمَة»۶ قبول کردید که این اختلاف، ضرر به جایی ندارد.
مضافاً [اینکه] واضح و آشکار است: اقرار خود علمایشان است که اینها اهلسنت نیستند و سنت در دستشان نیست. الا شماره. که آن شماره را هم عرضه به ائمۀ ما کردهاند که خیلی جاها گفتهاند «صَدَقوا» و خیلی جاها گفتهاند «کذبوا». سنت در تکالیف، پیش ما هست؛ در احکام پیش ما هست. ما اهل سنتیم؛ هم سنی هستیم و هم شیعه. آنها نه سنی هستند و نه شیعه. شیعه نیستند، اگر بگوییم شما شیعه هستید، به ما فحش میدهند [و میگویند] چه نسبت کفری به ما میدهید. اگر بگوییم سنی هستید، خودشان ـ علمایشان در کتابهایشان، ابنرشد، غزالی ـ اقرار کردهاند به اینکه نه خیر، ما اهل قیاسیم و اهل سنت نیستیم. قیاسی هستیم. پس سنی ما هستیم و شیعه هم ما هستیم. آنها نه سنی هستند نه شیعی، [بلکه] قیاسی و استحسانی و مصلحتی هستند؛ مصالح مرسله و امثال اینها.
و علیهذا ما با سنیها هیچ مخالفتی نداریم، مگر عوامل خارجیه جدا بکنند. میگوید: هر سال خارجیها میآمدند بغداد، در محلۀ شیعه، صبحها صدا میزدند برای نماز که «الصَلاةُ خَیرٌ مِنَ النُّوم». در محله سنیها هم یک کسی را وادار میکردند که در اذان بگوید «حَیَّ عَلی خَیرِ الْعَمَل». [آنها هم] میگفتند یقیناً شیعهاند که آمدهاند و دارند بر [ضد] اهلسنت افساد میکنند. اینها هم میگفتند یقیناً سنیها هستند که دارند افساد میکنند اینها را به جنگ هم میانداختند تا خودشان مالُالمصالحه را بگیرند.
وعلیهذا، بهحسب ظاهر ما راه واضحی داریم با صَفح با اهل سنت. غلط است و ترویج از خارجیهاست که ماها را به جنگ [هم انداختند] و همچنین میتوانند حنفی را بر علیه مالکی بیندازند و همچنین هم واقع شده در بغداد نزاعی شده است، نوشتهاند که بین خود همین مذاهب اربعه، اصلاً بعضی با بعضی جنگ شده است. کما اینکه همین را هم «ابن اثیر» نوشته که در حله و اطراف، بین دو طایفه از شیعه جنگ شد. او میگوید: تعجب این است که کِلتَا الطائِفَتَین [هردو گروه] شیعهاند.
جنگ انداختن یک عوامل دیگری دارد.
همچنین حضرت آیتاللهالعظمی بهجت اعلیالله مقامه میفرمودند:
ما باید با اهلسنت،متّحد شویم. به ائمۀ خودمان تأسّی کنیم که به جمعه و جماعت آنها میرفتند. با هر فرقه از آنها که آمادۀ اتحاد باشند، باید متحد شویم. البته با کسانی که با وحدت، مخالفند و ما را کافر میدانند، وحدت، معنا ندارد.
زمزم عرفان، ص٣٧٨
کسی که وحدت مسلمانان را نخواهد، مسلمان نیست. ائمۀ ما علیهمالسلام در نماز جماعت آنان شرکت میکردند، به جهت اتّحاد مسلمانان.
زمزم عرفان، ص٣٨١
***
حالا ما کار نداریم که علی علیهالسلام بر حق است یا دشمنانش، بلکه باید نگاه کنیم و ببینیم که چگونه خود را دست کفار ذلیل نمودهایم، و چگونه ما را از هم جدا و متفرق نمودهاند، بهگونهایکه در هر وجب از مملکت اسلامی، حکومتی تشکیل دادهاند، تا وقتی یکی از ما خیال مخالفت با آنها را داشت، دیگران را به جان او بیندازند و به جنگ با او وادار کنند. همه بلاها به دست خود ما، ولی بر سر خود ماست: «مِنْهُمْ خَرَجَتِ الْفِتْنَةُ، وَ إِلَیهِمْ تَعُودُ؛ فتنه از آنان بیرون آمده و بهسوی خود آنان باز میگردد».
به یاد دارم در نهضت عراق علیه انگلیس، میگفتند: در مجالس روضهخوانی از طرف دولت عثمانی هم شرکت میکردند، با اینکه معمولاً سنی بودند. روزی جمعیت در خانه مرحوم حاج حسین مازندرانی در کربلا جمع شده بودند؛ زیرا ـ بعد از میرزا محمدتقی شیرازی رحمهالله ـ کربلا در تقسیمات دولتی نسبت به نجف مرکزیت داشت. خطیبی از اسلامبول آمده بود و مردم را علیه انگلیس تحریض و تشویق میکرد. آن خطیب در ضمن سخنرانی رو کرد به آقای حاج حسین قدسسره و گفت: «امروز تو ابوبکر و عمری، مردم باید از شما متابعت کنند!»؛ یعنی در آن روز هیچ فرقی بین شیعه و سنی در جهت دفاع از دولت اسلامی عثمانی و جنگ با انگلیس نبود و هر دو فرقه (شیعه و سنی) علیه کفر با هم متحد و برادر بودند.
تمام نقشهها و کارهای کفار برای تفرقه بین مسلمانهاست؛ «فَرِّقْ، تَسُدْ» (جدایی بینداز و آقایی کن) با همین تفرقه و جدایی بین ملتها و دولتها و ایجاد مرز بین آنها و هر ملتی را در برابر دیگری اجنبی قلمداد نمودن بود که نگذاشتند بین ایران و عثمانی اتحاد نظامی در برابر کفار (از جمله بریتانیا) تشکیل شود.
با اینکه خدا و رسول و ائمه طاهرین علیهمالسلام هر چه به ما فرمودند: با هم باشید، وحدت خود را حفظ کنید. از هم جدا و متفرق نشوید، مواظب باشید بیگانه در بین شما رخنه نکند، با کفار مخلوط نشوید، با آنها هم پیمان نشوید، اینها بر ضرر دین و دنیای شما هستند، ولی ما به فرمودههای آنها گوش نکردیم و آخر دیدیم آنچه را که نباید ببینیم. ما در جریان مشروطه کشته دادیم تا ایران از سیطره روس به دست انگلیس بیفتد! لذا خیلی انگلیس در این جریان، تلاش و کار میکرد، پول میداد و… .
با اینکه شیعه بسیار بیپناه و مورد حمله است، چرا با هم نمینشینیم و توافق نمیکنیم که متحد و برادر باشیم و با هم بسازیم؟! زیرا اتحاد امری است که هر بیدین و کافری آن را قبول دارد. وگرنه اگر دو نفر به کره ماه بروند، هرکدام از آنها در صدد نابودی دیگری و تصرف کل کره ماه است.