کاری که به عابس رحمهاللّه نسبت میدهند که در روز عاشورا در میدان جنگ، زره را انداخت و لخت شد، سهل است؛ [۱] زیرا تمام اصحاب و خود آن حضرت مُستَمیت[۲] بودند و میدانستند که کار تمام است و تنها مسئلۀ مردن و شهادت در میان بود.
عقلای عالم در چنین مواضعی از خواستۀ خود دست برمیدارند؛ یعنی یا تسلیم میشوند یا فرار میکنند، مگر اینکه رابطۀ دینی و باعث و رادع[۳] مذهبی و الهی داشته باشند، چنانکه اصحاب سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا چنین بودند و مرگ نزد آنها «أَحْلی مِنَ الْعَسَلِ»[۴] (شیرینتر از عسل) بود. آیا میشود گفت این جمله خلاف واقع است؟!
.[۱] نک: وقعةالطف، ص۲۳۷؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۹؛ نفسالمهموم، ص۲۵۵.
[۲]. طالب مرگ و شهادت.
[۳]. بازدارنده، مانع.
[۴]. الهدایةالکبری، ص۲۰۴؛ مدینةالمعاجز، ج۴، ص۲۱۵؛ نفسالمهموم، ص۲۰۸.