روح عبادات، ولایت الله است و ولایت ولى الله هم ولایت الله است. ما با ائمۀ اثناعشر و انبیا و اوصیا کار نداریم، الّا اینکه خدا با اینها کار دارد. دوستى خدا با دوستى اینهاست و امر خدا وقتی امتثال۱ مىشود که امر اینها امتثال بشود؛ چون خدا اطاعت اینها را واجب کرده است.٢
بلکه اگر انسان، مؤمن را لِإیمانه(بهسبب ایمانش) دشمن داشته باشد، مثل این است که انبیا و اوصیا را دشمن داشته است؛ البته لِإیمانه!٣
برعکس در طرف عفو [و بخشش خدا] ظاهراً این قید «لِإیمانه» مطرح نیست [و فقط همین محبت کافی است]؛ چون در روایات دارد «اِسْتَزَدْتُهُ فَزَادَ لِی المُحِبِّین ثُمّ اسْتَزَدْتُهُ فَزَادَ لِى مُحِبّی المُحِبّین»۴ (از او زیاده طلبیدم، پس برایم محبین را نیز افزود؛ دوباره زیاده طلبیدم، پس برایم دوستدار محبین را نیز افزود). اگر محبی المحبین(دوستدارِ دوستداران اهلبیت علیهمالسلام)، لکونهم محبین باشد، اینها هم از محبین هستند دیگر. نه! محبی المحبین [هستم] بهواسطۀ اینکه مثلاً [این محب] به من احسانی کرده است؛ بنابراین من او را دوست دارم.۵ و [چون] درواقع، و نفسالامر، او دوست خدا بود، از سعۀ(گستردگی و وسعت) رحمت خدا و لطف خدا به خود آن اصل۶ این محبی المحبین همینطور تا آخر [در این سلسلۀ عفو و بخشش قرار میگیرند]. «أحِبَّ أحِبّائَهُم وَ إنْ کَانُوا فَاسِقِینَ».٧