آقایی در تبریز خیلی کمالات داشته، از جمله اینکه روزی یک صفحه یا یک ورق قرآن میخوانده و میگفته است که خداوند متعال دو نعمت به من ارزانی داشته: یکی اینکه، توفیق بکا در عزای سیدالشهدا علیهالسلام را دارم، و دیگر اینکه، قرآن را با کسالت نخواندهام. به عقیده بنده خیلی کلام بزرگی است.
قرآن اینقدر عظمت دارد که خداوند درباره آن میفرماید: «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْر؛ به راستی که قرآن را برای یاد [خدا] آسان نمودهایم».١
آیا درست است با این عنایت که خدا به ما کرده، در وقت تلاوت قرآن بدون حضور و توجه و تدبر ـ نعوذبالله مثل کسانی که قرآن را قبول ندارند ـ به لقلقه زبان اکتفا کنیم؟!
در صورتی که در روایت است که: «أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکرَنِی؛ من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد».٢ و قرآن خودش مُیسّر (آسان و فراهم شده) است برای ذکر. و ذاکر به قرآن، ذاکرِ خداوند جلیل و به او متوجه است، مثل اینکه دو نفر با هم صحبت میکنند، هم این صحبت میکند هم آن. خیلی مطلب بالا است، پس ما قرآن نمیخوانیم. نعمتهایی به این بزرگی برای ما فراهم است، برای هیچ امتی چنین نبوده است که اینگونه خواص و آثار داشته باشد.