مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی که دارای مراتب عالی در قدس و تقوا بوده است و در علمیت هم فوقالعاده بوده است، درعینحال فوقالعاده زیرک بوده است. روزی با اصحابشان برای استراحت به کنار شط فرات رفته و سماور روشن کرده بودند، گروهی از عربهای اطراف که جمعیتشان هم زیاد بود، به آنجا آمدند و اطراف آنها جمع شدند و حلقه زدند. شاید قند یا شکر و چای هم به اندازهای نبوده که از آنها پذیرایی کنند.
یک استکان چای پیش میرزا گذاشتند، ایشان پس از صرف چای یک عانه (چهار فلس آن زمان عراق) در استکان یا نعلبکی گذاشتند، رفقای ایشان هم به متابعت و یا با تبانی و تصمیم قبلی، هر کدام پس از صرف چای یک عانه در ظرف خالی چای گذاشتند.
عربها که این صحنه را مشاهده کردند، به همدیگر گفتند: برخیزید برویم، معلوم میشود چای اینها فروشی و پولی است و متفرق شدند!