حجتالاسلام اسفندیاری میگفت: «یکی از بستگان نزدیک ما، به بیماری سرطان مبتلی گردید. پزشکان گفتند: باید در اولین فرصت، عمل جراحی شود. در غیر اینصورت، غدّۀ سرطان سراسر بدن را میگیرد و دیگر قابل درمان نخواهد بود.
بستگان ما در این شرایط، متحیّر و سرگردان شده بودند که آیا بیمار را برای عمل جراحی ببرند یا نه؟ برای همین خواسته، قرار گذاشتند به خدمت آیتاللهالعظمی بهجت بروند و برای عمل جرّاحی استخاره کنند. چون به خدمت آیتاللهالعظمی بهجت میروند و استخاره میکنند، آقا میفرماید: «عمل لازم نیست». سپس مبلغی پول میدهند که برای ایشان صدقه بدهند و نیز دستور میدهند که آب زمزم را با تربت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام مخلوط کرده و به مریض بدهند تا به قصد شفا، هر روز مقداری از آنرا بیاشامد و همچنین تعداد زیادی فقیر را غذا بدهند و هرچه میتوانند، به فقرا صدقه بپردازند و به افراد متعدّد بسپارند که برای بهبودی بیمار دعا کنند.
دکتر پس از معاینه با تعجب پرسید: شما کاری کرده یا برای درمان به جایی رفتهاید؟ بیمار میگوید: چطور؟ دکتر میگوید: خانم، بیماری شما به طور ناباورانهای کاهش یافته و هیچ احتیاجی به عمل ندارد و مقدار باقیمانده از غدّۀ سرطانی را با دارو معالجه میکنیم.
بستگان بیمار بدون درنگ دستورات آقا را دقیق اجرا نمودند و آن خانم مریض را جهت توسّل به اهلبیت علیهمالسلام به مشهد بردند.۱ بیمار سه روز در آنجا به راز و نیاز مشغول میشود و در حرم آن امام همام، حالات بسیار روحانی و معنوی به ایشان دست میدهد. پس از بازگشت، ایشان دیگر احساس درد نداشت.
تصمیم گرفتیم به خانه آیتاللهالعظمی بهجت برویم تا ایشان را در جریان گذاشته و دستورات بعدی را بگیریم. چون به طرف منزل میرفتیم، در مسیر مسجد و منزل، ایشان را ملاقات کردیم. پرسیدند: «حال مریض شما چطور است؟»؛ گفتیم: الحمدلله. و همۀ قضایای مشهد و انجام دستورات را به خدمت ایشان عرض کردیم. فرمودند: «به همان دستورات عمل کنید و برای معاینه، به دکتر مراجعه کنید».
چون به دکتر مراجعه کردیم، دکتر پس از معاینه با تعجب پرسید: شما کاری کرده یا برای درمان به جایی رفتهاید؟ بیمار میگوید: چطور؟ دکتر میگوید: خانم، بیماری شما به طور ناباورانهای کاهش یافته و هیچ احتیاجی به عمل ندارد و مقدار باقیمانده از غدّۀ سرطانی را با دارو معالجه میکنیم.»