تشرّفی بینظیر
بعد از گذشت سالیان بسیار، ممکن است الآن کسانی که شوق برای لقاء حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف در قلبشان ریشه دوانده و با تقوا و پیروی از آن امام آبیاری شده است، این سؤال را از سر عشق و شوق بپرسند که: کسی مانند حضرت آیت اللّه بهجت قدسسره چند بار در خواب یا بیداری به محضر مبارک حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف مشرّف شد؟ در پاسخ باید گفت درباره دفعات ملاقات حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف در خواب و تشرّف به ساحت قدسیاش در عالم رؤیا، تنها یک بار از ایشان شنیده شد که فرمود:
«در خواب که الی ماشاءاللّه!»
ایشان همچنین فرمود:
«یک بار، بنده ایشان را در عالم رؤیا زیارت کردم، به هیأت مردی که بیش از هزار سال عمر کرده: محاسن بلند، قد کشیده ... . بار دیگر ایشان را به هیأت مردی سی ساله دیدم، اما احساس میکردم که بیش از هزار سال دارد.»١
ایشان تنها دو بار در اواخر حیات خویش و به صورت کاملا استثنایی درباره تشرّف در بیداری سخن گفت.
یک بار نیز اینگونه تعبیر نمود:
«من العجائب بنده یکجور خوابی دیدم که نشنیدم تا حالا چنین خوابی از کسی، که بارها حضرت را در سن واقعی هزار و خوردهای دیدم.»
باید توجه داشت که هرچه مطابقت قول و ذهن و عمل انسان بیشتر باشد و مراتب صدق را از صادق بودن تا صدیق بودن بیشتر بپیماید، رؤیای او نیز در حکایت حقایق عالم، آیینه شفافتری میشود و رؤیای او صادقتر میگردد، و هرچه در مراتب ایمان بیشتر ترقی کند، خواب او به بیداری نزدیکتر میشود؛ چنانکه در اوج این قله، خود اهل بیت علیهمالسلام قرار دارند که فرمودند:
«إِنَّ مَنَامَنَا وَ يَقَظَتَنَا وَاحِدَة»٢ (همانا خواب و بیداری ما یکی است).
همانگونه که بیان شد، ایشان حتی از بیان خوابهای مربوط به حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف نیز پرهیز می کرد و اهل ابراز و اظهار این امور نبود. چه رسد به ملاقات و تشرّف به محضر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف در بیداری. ایشان تنها دو بار در اواخر حیات خویش و به صورت کاملا استثنایی درباره تشرّف در بیداری سخن گفت. این مسأله به قدری غیر منتظره بود که تعجب نزدیکترین اشخاص به ایشان را هم برانگیخت؛ چگونه ایشان بر خلاف روش و منش همیشگی خود _ که بسیار به آن پایبند بود _، به ملاقات در بیداری اذعان کرد؟!
شاید منکران جاهل و گرگهای درنده را میدید که عقاید حقه مؤمنان را نشانه گرفتهاند، و میدید که آنقدر به سفر لقاءاللّه نزدیک شده است که بیان این مطلب آن هم در جلسه ای خصوصی، نه تنها بهانهای برای نااهلان نمیشود، بلکه مایه دلگرمی شایستگان خواهد شد؛ البته در همین مورد هم هر چه بود را، نگفت و تنها به قدر ضرورت اکتفا کرد:
«بیش از چهل، پنجاه بار حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف را به همین سن معمول، و چند بار هم به همان سن واقعی زیارت نموده ام.»
در جلسه خصوصی دیگری هم در دیدار با یکی از بزرگان با ایشان فرمودند:
«بیش از چهل، پنجاه بار در سن معروف و دو بار در سن واقعی و یک بار هم در یک دیدار در هر دو سن امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف را ملاقات کرده ام. از دور که تشریف میآوردند، به همین سن معمول بودند، لکن نزدیک که رسیدند، دیدم نه آقا! فوقالعاده است! بیش از هزار سال!»٣
گفتنی است که ایشان قدسسره درباره این مورد آخر افزود:
«خیلی عجیب است که این حالت (دیدن حضرت در دو سن مختلف، آن هم در یک دیدار) از دیگری نقل نشده است.»۴
در واقع، ایشان بر اثر ایمان عالی و تقوای بینظیر، به مراتب عالی «يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه» (با نور الهی نظاره می کند) رسیده بود و «کَانَ اللّه بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِه»۵ (خداوند دیده او می شود که با آن می نگرد) و در نتیجه، امور را کما هو حقه میدید.
«بیش از چهل، پنجاه بار در سن معروف و دو بار در سن واقعی و یک بار هم در یک دیدار در هر دو سن امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف را ملاقات کرده ام. از دور که تشریف میآوردند، به همین سن معمول بودند، لکن نزدیک که رسیدند، دیدم نه آقا! فوقالعاده است! بیش از هزار سال!»
تشرّف به محضر حضرت و دیدن ایشان در سن سی تا چهل سالگی، کرامتی شریف و افتخاری عظیم است که در عصر غیبت جز با تقوای الهی و قدم گذاشتن جدی در راه خدا حاصل نمیشود؛ اما زیارت حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف در عصر غیبت، آن هم در صورت و سیمای عمر حقیقی، کرامتی کمنظیر است؛ چرا که چنین منزلتی تنها با تقوای عادی و ترک معاصی ظاهری حاصل نمیشود، بلکه تقوای ظاهری و باطنی در همه ساحتهای وجودی، اعم از اعتقادات و اعمال جوارحی و جوانحی را میطلبد، تا انسان به آن مرتبه برسد که حقایق امور را ببیند و بالاتر از آن، جمع بین این دو است به نحوی که انسان در یک تشرّف، حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف را هم به سن معمول و هم به سن حقیقی زیارت کند، و یعنی نه ظاهر، حجاب او از باطن است و نه باطن، او را از ظاهر منصرف میکند.
مطلب دهم:
انوار إلاهی
ائمه اطهار علیهمالسلام که حقایق و بواطن امور را میدیدند و از ما فی الضمیر انسانها خبر دارند، با اشاره به آیه ٧۵ سوره حجر «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِين» (همانا در اين آیات، براى اشارت فهمان و تيزبينان نشانه هايى روشن است)، منشأ این معرفت عمیق را نوعی فراست الهی شمردهاند. امیرالمؤمنین علیهالسلام با اشاره به آیه مذکور میفرماید:
«كَانَ رَسُولُ اللّه يَعْرِفُ الْخَلْقَ بِسِيمَاهُمْ وَ أَنَا بَعْدَهُ الْمُتَوَسِّمُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْمُتَوَسِّمُونَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم مردم را با چهرههایشان میشناخت و بعد از ایشان، نشانه شناس و تیزبین من هستم و امامان از ذریه من، نشانه شناس و تیزبین تا روز قیامت هستند.»۶
اما نکته حائز اهمیت در اینجا این است که منشأ این توسّم و فراست الهی، نیز درجات عالی ایمان است و لذا در روایات متعددی، ائمه معصومین علیهمالسلام در تفسیر آیه فوق، به حدیث شریف پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اشاره میکنند که:
«اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ؛ از هوشمندی مؤمن برحذر باشید.»٧
مثلاً امام باقر علیهالسلام در تفسیر متوسّمین میفرماید:
«هُمُ الْأَئِمَّةُ علیهالسلام قَالَ رَسُولُ اللّه اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ؛ آنها (هوشمندان اشارتبین) همان امامان علیهمالسلام هستند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید: از هوشمندی مؤمن برحذر باشید؛ چرا که او با نور خدای متعال میبیند.»٨
محمّد بن حرب الهلالی نقل میکند که:
«سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ محمّد علیهالسلام فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّه فِي نَفْسِي مَسْأَلَةٌ أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْهَا فَقَالَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُكَ بِمَسْأَلَتِكَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَنِي وَ إِنْ شِئْتَ فَسَلْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّه وَ بِأَيِّ شَيْءٍ تَعْرِفُ مَا فِي نَفْسِي قَبْلَ سُؤَالِي عَنْهُ قَالَ بِالتَّوَسُّمِ وَ التَّفَرُّسِ، أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» وَ قَوْلَ رَسُولِ اللّه ص اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ ... ؛ از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! درون من پرسشی است که میخواهم از شما بپرسم. حضرت فرمود: اگر خواستی قبل از اینکه بپرسی، من به تو بگویم چه سؤالی داری و اگر نخواستی، خودت بپرس. گفتم: چگونه قبل از آنکه بپرسم، آنچه را در نفس من است، میشناسی؟ حضرت فرمود: با نشانهشناسی و هوشمندی. آیا کلام خداوند را نشنیدهای که «همانا در این آیات، نشانههایی برای تیزبینان و اشارتفهمان هست» و آیا این کلام رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را نشنیدهای که از هوشمندی مؤمن برحذر باشید که او با نور خداوند میبیند؟»٩
امام رضا علیهالسلام نیز در روایتی دیگر این قاعده را بهصراحت بیان میفرماید. حسن بن جهم میگوید:
«حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ يَوْماً وَ عِنْدَهُ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا علیهالسلام وَ قَدِ اجْتَمَعَ الْفُقَهَاءُ وَ أَهْلُ الْكَلَامِ مِنَ الْفِرَقِ الْمُخْتَلِفَةِ، فَسَأَلَهُ بَعْضُهُمْ فَقَالَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللّه بِأَيِّ شَيْءٍ تَصِحُّ الْإِمَامَةُ لِمُدَّعِيهَا؟ قَالَ: بِالنَّصِّ وَ الدَّلِيلِ. قَالَ لَهُ: فَدَلَالَةُ الْإِمَامِ فِيمَا هِيَ؟ قَالَ: فِي الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَةِ الدَّعْوَةِ. قَالَ: فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا يَكُونُ؟ قَالَ: ذَلِكَ بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ. قَالَ: فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا فِي قُلُوبِ النَّاسِ؟ قَالَ لَهُ: أَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ الرَّسُولِ اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ؟ قَالَ: بَلَى. قَالَ: وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ فِرَاسَةٌ يَنْظُرُ بِنُورِ اللّه عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللّه لِلْأَئِمَّةِ مِنَّا مَا فَرَّقَهُ فِي جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فَأَوَّلُ الْمُتَوَسِّمِينَ رَسُولُ اللّه ثُمَّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة؛ روزی در مجلس مأمون حاضر شدم. امام رضا علیهالسلام هم آنجا بود و فقها و متکلمین از فرقههای مختلف آنجا جمع شده بودند. یکی از آنها از امام رضا علیهالسلام پرسید: ای فرزند رسول خدا! چگونه امامت کسی که ادعای آن را کرده است، درست میشود؟ حضرت فرمود: با نص و با نشانه امامت. آن فرد گفت: نشانه امام چیست؟ حضرت فرمود: در علم و مستجابالدعوه بودن اوست. آن فرد گفت: پس اینکه از آینده خبر میدهید، وجهش چیست؟ حضرت فرمود: این پیمانی که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به ما رسیده است. آن فرد گفت: چگونه از آنچه در دل مردم است، خبر میدهید؟ حضرت فرمود: آیا این کلام پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را نشنیدهای که «از هوشمندی مؤمن برحذر باشید که او با نور خدا میبیند»؟ گفت: بله، شنیدهام. حضرت فرمود: هر مؤمنی یک هوشمندی دارد و به مقدار ایمان و به اندازه بصیرت و علمش، با نور خدا میبیند و خداوند آن هوشمندی را که در همه مؤمنان پراکنده است، در ما امامان جمع کرده و در کتاب استوارش فرموده است: «در این آیات، نشانههایی برای هوشمندان هست». اولین هوشمند تیزبین، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، بعد از او امیرالمؤمنین علیهالسلام و سپس امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و سپس امامانی که فرزند امام حسین علیهالسلام هستند تا روز قیامت.»١٠
مؤمنان حقیقی به تناسب درجات ایمان خود، از این فراست و توسم بهرهمند میشوند و با نور الهی به امور عالم نظر میکنند و میتوانند حقایق و بواطن امور را ببینند. البته هر چه انسان به قله ایمان نزدیکتر شود، بهره بیشتری نیز از فراست الهی خواهد داشت و ائمه معصومین علیهمالسلام که در اوج این قله و در غایت فراست و توسم و بهرهمندی از نور الهی هستند.
از این روایات و امثال آن، میتوان این مطلب را بهدست آورد که ویژگی فوق از خصوصیات ائمه اطهار علیهمالسلام است، ولی در غیر ایشان نیز محال نیست. از تصریح این روایت شریف، این قاعده کلی حاصل میشود که مؤمنان حقیقی به تناسب درجات ایمان خود، از این فراست و توسم بهرهمند میشوند و با نور الهی به امور عالم نظر میکنند و میتوانند حقایق و بواطن امور را ببینند. البته هر چه انسان به قله ایمان نزدیکتر شود، بهره بیشتری نیز از فراست الهی خواهد داشت و ائمه معصومین علیهمالسلام که در اوج این قله و در غایت فراست و توسم و بهرهمندی از نور الهی هستند، باطن و حقیقت امور، هیچ مخفیگاهی از دید آنها ندارد. این ایمان عالی در مؤمن، بر اثر ادای واجبات و التزام به مستحبات حاصل میشود که همواره او را نزد خداوند مقربتر و محبوبتر میگرداند، تا جایی که خداوند او را به نور الهی خود تأیید میکند و اگر حدیث قدسی قرب نوافل نبود، کسی جرأت به کار بردن این تعبیر را نداشت که خداوند چشم و گوش و دست و پای او میشود. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ فَقَالَ يَا محمّد إِنَّ رَبَّكَ يَقُولُ: مَنْ أَهَانَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ فَقَدِ اسْتَقْبَلَنِي بِالْمُحَارَبَةِ، وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنُ بِمِثْلِ أَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ إِنَّهُ لَيَتَنَفَّلُ لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا؛ جبرئیل بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل شد و گفت: ای محمّد! پروردگارت میگوید: هر کس به عبد مؤمن من اهانت کند، با من به جنگ درآمده است، و عبد مؤمن من با چیزی بهتر از انجام دادن واجبات به من تقرب پیدا نمیکند. و همچنین او مستحبات را برای من انجام میدهد، تا اینکه او را دوست بدارم. وقتی او را دوست داشتم، گوشش میشوم که با آن بشنود و چشمش میشوم که با آن ببیند و دستش میشوم که با آن ضربه زند و پایش می شوم که با آن راه برود.»١١