«إِنْ نَظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنين»۱ این عبارتها در قرآن است. بالاترین لغت، خود قرآن است و «بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبينَ»۲ البته هرچه در قرآن است، یک جماعتی از عرب، همین حرفها را زدهاند [و اشکالتراشی کردهاند]. یک جماعتی هم آنطور؛ «إِنْ نَظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنين»، «بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبين».
گفت: خدمت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم عرض کرد که: در قرآن، «إِستَهْزِؤُا» و «نَستَهْزِؤُ» زیاد است۳ و این، عربیّت ندارد. [زیرا] عرب، «إستهزاء» نمیگوید و این، قول عجم است [که] داخل در قرآن شده. شما میگویید [که این قرآن] «عَرَبِيٌّ مُبينٌ»۴ [است]، پس چطور «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِم»۵؟ حضرت [رسول] فرستاد دنبال یک رئیس متشخّص و محترمی از عرب. او هم آمد؛ شاید داخل مسجدالنبی(ص) شد.
[حضرت به او] فرمود: اینجا بنشین. رفت که آنجا بنشیند، فرمود: اینجا بنشین! آمد اینجا بنشیند، [حضرت] گفت آنجا بنشین! چند دفعه این را تکرار کرد تا چند جا. [آن شخص] گفت: أ تَستَهْزِؤُ بی؟ (آیا من را مسخره میکنی؟) اینجا برو، آنجا برو، آنجا برو. این [عربها] همه خندیدند؛ اینهایی که جالس بودند، خندیدند. بعد مثلاً یکجا نشست، تعجب کرد که مسخره میکنند، بعد میخندند. [پیش خودش گفت:] معلوم میشود برای تمسخر من میخندیدند. گفتند: قضیه این است [که] اینها منکرند که [کلمۀ] استهزاء، عربیّت داشته باشد. [بههمین دلیل] ما شما را که موثقِ عِندَالْکل (پیشِ همه) و معروف عندالکل هستی، مسخره کردیم و از شما شنیدیم که این «إِستهزاء» است [که] به من میکنید.
***
خوشا بهحال کسانیکه این مطالب (و قرائت قرآن) را، همین تلفظ نباشد [بلکه آنرا] بفهمند. کسی گفته بود [که] من، سورۀ یس را که میخوانم، از روی شوق و ذوق، حس میکنم که دارم قند میخورم. بهار قرآن است. [میگفت] دارم قند میخورم و لذا خیلی از مرد و زن[هایی] که مقدس هستند، دیگر «یس» را حفظ هستند [و] آنرا ترک نمیکنند.
خدا توفیق دهد که قدردان باشیم.