شاید از بعضی روایات استفاده شود که عمر حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف بعد از ظهور زیاد نیست؛ لذا بعضی که انتظارش را دارند، از این جهت ناراحتاند، دیگر فکر نمیکنند که یک روزِ آن حضرت، سالها میارزد.
بهحسب طمع دوستانش هزار سال هم کم است، ولی فکر نمیکنند که یک روز آن حضرت برای آنها سالها میا...
علمایی که در زمان ما بودند، بلکه قدری هم جلوتر از زمان ما بودند، بععضی [از مردم] از اینها اِعانه میخواستند برای عیدالزهرا؛ بعضی [از علما] نمیدادند، بعضیها هم میدادند....
در مجلس اول ملاقات مرحوم علامه طباطبایی با استاد اخلاقی خود مرحوم آقا سید علی قاضی، مرحوم قاضی به ایشان فرمود: فرزندم! اگر دنیا میخواهی نماز شب بخوان، اگر آخرت هم میخواهی نماز شب بخوان.
در روایت هم آمده است: «هر کس نماز شب بخواند و در روز بگوید که گرسنه هستم یا غذا و روزی ندارم، او را تکذیب کنید»....
مصیبت امام حسن عسکری سلاماللهعلیه، خیال میکنم که خیلیخیلی شدیدتر بود از مصائب آباء مطهّرینش علیهمالسلام، بهجهت اینکه دید و رسید به آنچه که حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده بود که «غیبت میکند، تا پر بشود زمین از ظلم و جور، بعد ظهور میکند»۱؛ دید که وقتش شده است. چقدر بر او این مطلب سخت...
ممکن است کسی در بلاد کفر سکونت داشته باشد، ولی ایمان و اعتقادش برخلاف حکومتهای بیدین و یا بیعقل و یا بیدین و بیعقل باشد؛ و بااینحال منتظر فرج باشد. ولی اگر کسی بخواهد عبادت کند و به خدا ایمان داشته باشد یا ایمانش محفوظ بماند، و این امر متوقف بر نقل مکان و نقل سکنی از آن بلاد به بلاد اهل ایمان ...
در قاموس آمده است که: صندوقی را سیل در کناره رود نیل به کنار زد که در میان آن تابوت، لوح زنی بود، و بر روی آن نوشته و یا تراشیده شده بود که من فلانی (بختالنصر) دختر پادشاه حیره١ هستم که بعد از وفات پدرم و گرفتار شدن مردم به خشکسالی و قحطی یک مَن نقره به منظور خریدن غله برای حضرت یوسف علیهالسلام فر...
سید جمالالدین اسدآبادی در محضر ناصرالدین شاه سیبی به دست گرفته بود و بالا میانداخت و میگرفت، شاه به او اعتراض کرد که در محضر ما سیببازی میکنی؟ جواب داد: سلطان با بیستمیلیون نفر بازی میکند، من با یک سیب بازی نکنم؟!
در محضر بهجت، ج۲، ص۴۱۲
...
گفتهاند: آقا میرزا رضا کرمانی که ناصرالدین شاه را کشت، به دستور سید جمالالدین اسدآبادی بوده است. در تهران صدراعظم از آقارضا پرسید: چرا شاه را کشتی؟ او گفت: به خاطر اینکه ظلم میکرد و از مظلومین دادرسی نمیکرد. صدراعظم به او گفت: آیا انوشیروان عادلی لب دروازه تهران آماده کرده بودی که او را کشتی؟!
م...