عکسنوشت سهشنبه ١٧ اردیبهشت ماه ١٣٩٨
بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
در مسجد فاطمیه علیهاالسلام دیدم آقا به طرف من میآید؛
چهرهاش برافروخته بود، اما آرام میآمد؛ به من که رسید، پرسید: «پول دارید؟»
سنگینی نگاهشان را حس میکردم؛ گیج و مبهوت بودم.
بیآنکه علت سؤالش را بدانم، گفتم: «بله دارم!»
سرزنشآمیز گفت: «پس نخ و سوزن بخرید تا من و شما دهانمان را بدوزیم.»
زبانم...