آیتالله بهجت فرمودند: حیف است از این بازار١ عبور کنیم و بهجای بهرهبرداری، اضرار بر ما وارد شود.
یکی از حاضر در مجلس عرض کرد: کثرت وسایل زندگی و شئون اقتصادی باعث عقبماندگی روحانیون گردیده است....
اگر زندگی علمای سابق را حساب کنیم با زندگی امروز ما قابل مقایسه نیست! شهریه یک ماه ما، یک سال آنان را اداره میکرد، حداقل وظیفه ما این است که اگر نبود، صبر کنیم، و اگر بود به حلال و حرام قائل باشیم.
در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۴۱
...
سیدی که خادم حرم حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا بود نقل کرد: در سن جوانی با پدرم نزد شیخ انصاری رحمهاللّه رفتیم، سفره حاضر کردند یا حاضر بود، آبگوشت ـ اما چه آبگوشت بیرمقی! ـ برای ما نیز گذاشتند. پدرم به من میگفت: بخور، هذا نائِبُ صاحِبِ الزَّمانِ عجلاللّهتعالیفرجهالشریف (این شخص نائب صا...
زمانی دختر فتحعلیشاه درحالیکه روسری بر سرش بسته بود، همراه با عدهای وارد خانه شیخ انصاری رحمهاللّه میشود. اتفاقاً وقت نهار شیخ فرا میرسد. ظاهراً قبل از نماز نهار میخورده و کارهایش بسیار منظم بوده است....
مرحوم مامقانی به سامره رفت. به میرزا [محمدتقی] شیرازی گفتند که ایشان آمدهاند در سامرا بمانند. ایشان فرمودند: بماند، هوایش خوب است و خربزه شیرینی هم دارد. حاج آقا حسین قمی رحمهاللّه گفت: آقا، بودن ایشان به ریاست شما صدمه میزند. میرزا گفت: ریاست ما عبارت است از نماز و درس، نماز را که خودم هم نمیخو...
استاد ما (شیخ محمدحسین غروی اصفهانی) میفرمود: ما گاهی آقای میرزا محمدتقی شیرازی رحمهاللّه را امتحان طلبگی میکردیم؛ بهاینصورتکه یک هفته در نماز، حتی در اذان و اقامه، ایشان حاضر میشدیم، در درسش شرکت میکردیم، در درس حرف میزدیم، اشکال میکردیم، در کوچه و بازار به ایشان تعظیم و احترام میکردیم، ...
زمانی مرحوم سید محمدکاظم یزدی از نجف اشرف به سامرا برای میرزای شیرازی رحمهاللّه نامهای فرستاد و روی پاکت عنوان «رکنالاسلام» را برای ایشان نوشت. ولی میرزا رحمهاللّه در جواب برای او عنوان «حجتالاسلام» را که بالاترین عنوان و رتبه علمی بود، نوشت....
به خدا پناه میبریم! انسان نباید هیچگاه از عاقبت خود خاطر جمع باشد. هنگامی که برای بار دوم آقازاده مرحوم آخوند خراسانی را در زمان رضاشاه پهلوی به زندان بردند، به او فهماندند که اگر کشف حجاب را امضا کنید، شما را نجات میدهیم ـ و اگر امضا میکرد نجاتش میدادند ـ ولی ایشان گفت: گناهانم نزد خدا زیاد اس...
شخصی دم رفتن میگفت: این فرزندم که بزرگ است، ولی این یکی کوچک است، و این دیگری هم کوچک است، بعد گفت: استغفِرُاللّه، آنها خدا را دارند.
در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۳۱
...
مرحوم آقا سید حسن صدر١ که در زمان ما در کاظمین ساکن بود و فضائل او را میشنیدیم، بنده گمان میکردم او را ندیدهام، تا اینکه یکی دو سال قبل وقتی عکس ایشان را در یکی از کتابهای تراجم دیدم، متوجه شدم که در کربلا بالا سر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام او را ملاقات کردهام که رو به حرم مطهر نشسته بود، ولی و...