سیدی که خادم حرم حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا بود نقل کرد: در سن جوانی با پدرم نزد شیخ انصاری رحمهاللّه رفتیم، سفره حاضر کردند یا حاضر بود، آبگوشت ـ اما چه آبگوشت بیرمقی! ـ برای ما نیز گذاشتند. پدرم به من میگفت: بخور، هذا نائِبُ صاحِبِ الزَّمانِ عجلاللّهتعالیفرجهالشریف (این شخص نائب صاحبالزمان عجلاللّهتعالیفرجهالشریف است). و من از خوردن خودداری میکردم و با مسخره میگفتم: هذا شِنُو؟! (این چیه؟!)
چهجور زندگی میکردند، سهم امام را به دیگران میدادند، و خودشان به چه چیز راحت بودند؟ با وجود اینکه امثال این آقا در آبگوشت بودن آن تأمل داشته، خود آنان میفرمودند: «حالا وقت خوشگذرانی ماست»؛ چنانکه ائمه اطهار علیهمالسلام هم گاهی میفرمودند: «چون امامت و زعامت را نداریم، در این وضع خود آزادیم».
در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۳۸