صفحه اصلی

در حال بارگیری...
ویژه‌نامه بشارت از حضرت حجت (عج)

دشمنی با شیعیان در دوران غیبت

برگرفته از کتاب بشارت از حضرت حجت (عج)، ص١۵۶
 

هزاران نفر [به حاکمان جائر] می گویند «یا امیرالمؤمنین!». به حدی در اطاعت اینها کوشا بودند که تا به کجا رسیده است! مدام این را تکرار میکرد و سؤال میکرد [تا کجا حاضری مرا اطاعت کنی و او در جواب می گفت:] مال و اموال و همهچیز [نثار تو]! حتی اگر امر کنی خنجر را به بطن (شکم) خودم بزنم، می زنم. گفت: حالا که به اینجا رسید، به تو می گویم برو فاطمییّنی را که در آن غرفه یا در آن سجن محبوس هستند _ حالا زیر زمین بوده یا جای دیگر _ به قتل برسان، ولو به اینکه آن سقف را روی آنها خراب کنی. او هم همین کار را کرد!١

 حالا همین شهدایی که [به دست صدام ملعون] وفات کرده اند٢ که در میانشان افاضل بوده است، زحمت کشیده ها و متدینین در میانشان بوده است، هیچ معلوم نشده اصلاً مدفنشان کجاست و این ملعون آنها را در کدام چاه انداخته است. چطور [کشته]؛ آیا با تزریقی آنها را کشته است [یا چیز دیگر]؟ نمی دانم. چه عرض کنیم؟!

همین ها٣ آباء و ابناء هستند؛ همه اینها از همان روز اوّل، از سقیفه شروع شده تا به حالا. بعد از این هم تا چه زمانی هست، خدا می داند! همین قدر می دانم که خروج سفیانی کار خیلی خیلی مشکلی است! [روایت] می گوید به اسم، اشخاص را می کشد. [مثلاً] او فاطمه است، او عاتکه است، او محمّد است، او علی است و... . به اسم میکشد. بعد می آیند و می گویند: بابا! ما که تقصیر نداشتیم، پدر و مادر ما این اسم را برای ما گذاشته اند، ما خودمان که این اسم را اختیار نکردیم. می گوید: خب، فلان اسم و فلان اسم را نکشید، بقیه را بکشید.۴

این ها هم همین  هستند؛ این ملوکی که در باطن یا کافر هستند یا تابع کافر هستند یا با کفار بیعت کرده اند. آخرش همین است و به هیچ چیز راضی نمی شوند؛ تمام مال را هم اگر به اینها بدهیم، کافی نیست؛ باید عبد ذلیل اینها باشی تا اینکه هر چه بگویند، انجام بدهی! نعوذ باللّه؛ نعوذ باللّه. مگر الآن انجام نمی دهند؟! مثلاً مگر حالا شنیده نشده که قرآن را بسوزانند و این دلیل بر دخولش در بهائیّتِ ملعنت باشد؟! باید به همهچیز حاضر باشد! قهراً خدا یک تنبهی بدهد و یک راهی نشان بدهد که اگر هم بخواهیم تقیّه کنیم، باید بدانیم چطور تقیّه کنیم. و الّا اگر تقیّه نکنیم، خب دیگر می کشند.

بیانات در درس خارج خمس، ١٣٨٣/٠٣/١٣


١. هارون الرشید، حُمید بن قحطبه را خواست و از او پرسید:  اطاعت تو از امیرالمؤمنین (یعنی خود هارون) چگونه است؟ او گفت: «با جان و مال». هارون از این پاسخ قانع نشد، ولی او را مرخص کرد. پس از مدتی دوباره خواست و سؤالش را تکرار نمود. حُمید این بار گفت: «با جان و مال و زن و فرزند». اما باز هم هارون راضی نشد، تا اینکه در مرتبه سوم که او را طلبید، حُمید پاسخ داد: «حاضرم جان و مال و زن و فرزند و دین خود را در راه امیر بدهم». هارون از این کلام راضی شد و به او شمشیر داد و گفت: این را بگیر و با این خادم برو و هر چه او به تو فرمان داد، اطاعت کن. او به همراه خادم به سیاهچالی رفت که در آن سه محبس بود و در هر یک از آنها بیست نفر از اولاد حضرت علی علیه‌السلام و فاطمه علیها‌السلام از پیر و جوان زندانی بودند. حُمید به فرمان آن خادم، همه آن شصت نفر را گردن زد و آن خادم، اجساد همه را داخل چاه انداخت؛ نک: عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، ج١، صص١١٠ - ١١١.

٢. ظاهراً مقصود، علمای شهید نجف هستند که در زندان صدام ملعون گرفتار بودند و به دستور او به شهادت رسیدند. حضرت آیت اللّه بهجت قدس‌سره بارها در سخنان خود از آنها یاد می کرد.

٣. صدام و دیگر حاکمان جور.

۴. عقد الدرر، صص١٣٠_١٣١.

 

جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانه‌ای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوت‌ها و فیلم‌های بیانات حضرت‌ آیت‌الله بهجت، که قابلیت دسترسی به آن‌ها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:

ویژه‌نامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)

 

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها