حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
با نور عقل میتوان فروع و اصول دین را اثبات نمود.
کسانی که با قواعد و استدلالات عقلی مخالفند از بیدینی ترویج میکنند؛ زیرا: «لا دینَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ هرکس عقل نداشته باشد، دین ندارد»١.
در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۴۳
١. مستدرکالوسائل، ج۱۱، ص۲۰۸ و ۲۰۹؛ بحارالانوار، ج۱...
پسر آیتالله میلانی به دیدارش آمد و گفت: «همۀ آنهایی که اَقدم از شما بودند، از دنیا رفتهاند.
دیگر کسی مقدم بر شما نیست.
چرا رساله نمیدهید؟»
ناراحتی دوید توی چهرهاش؛
یک جوری رنگ چهرهاش تغییر کرد که انگار حرف خیلی تلخی شنیده باشد.
هروقت تعریف و تمجیدی دربارۀ خودش میشنید،
همینطور میشد...
به شی...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
انسان [باید] خود را در محضر خدا ببیند و خدا را در همۀ احوال، مطلع از خود و در همهجا حاضر و بر همۀ کارها و احوال خود ناظر بداند.
خدا میداند این حالت مراقبه و توجه، چه تأثیراتی در روح انسان و در تحصیل علم و معرفت دارد.
در محضر بهجت، ج١، ص٣٢٩
...
شخصی که جهت تحصیل علوم دینی تازه وارد حوزه علمیه قم شده بود میگوید: خدمت آقا رفتم و عرض کردم:
برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه شدهام، چه کار کنم که طلبه موفّقی باشم؟
آقا برای لحظهای سرش را پایین انداخت و تامّلی کرد و سپس فرمودند:
«طلبه یا غیر طلبه فرقی ندارد، مهم این است که معصیت نشود.»
برگی از ...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
شهید اول رحمهالله چقدر کتابهای نافع و قوی و متین دارد. توفیق در تحصیل چیز دیگر است، توفیق به کثرت اشتغال نیست.
در محضر بهجت، ج٢، ص٨٢
...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
چهبسا افرادی که از کار و تحصیل نتیجه نگیرند، ولی از قضای حوایج اهل ایمان و ترحم و احسان و امداد به برادراندینی نتیجه بگیرند.
در محضر بهجت، ج١، ص٢٨٠
...
توی دانشگاه، اخلاق پزشکی درس میدادم.
سفارش میکردند: «حالا که آنجا هستید، توان علمیتان را بالا ببرید.»
یکبار تصمیم گرفتم برای ترم جدید درس برندارم.
گفتم، استخاره کردند؛ بد آمد.
چند ترم بعد، دوباره خواستم استخاره کنند.
گفتند: «مگر شما برای این کار قبلاً استخاره نگرفتید؟!»
در دانشگاه ماندگار شدم.
...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
بزرگان وقتی میخواستند مطلبی و فیضی را از خدواند بگیرند، از شب و سحر استفاده میکردند؛ زیرا در سحر، با خدا خلوت کردن و با خدا ارتباط پیدا کردن اثر خاصی دارد.
برگی از دفتر آفتاب، ص١۴٢
...
رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم:...