صفحه اصلی

در حال بارگیری...

خاطرات اطرافیان

خاطرات

خلق الانسان هلوعا

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
یک روزی در مسیر خانه در خدمت آقا بودیم. در این مسیر طولانی که همراه ایشان قدم‌زنان می‌آمدیم ایشان یک‌دفعه ایستادند و رو کردند به من و فرمودند: «نمی‌شود آقا، هم دنیا و هم آخرت نمی‌شود!». من هم همین‌طور فی‌البداهه به آقا عرض کردم: خوب حاج‌آقا «خلق الانسان هلوعاً»؛ ازآنجاکه  انسان حریص آفریده شده، شاید...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنج‌شنبه ١٠ آبان ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
پرسیدم: «گاهی احکام و مسائل دینی را فراموش می‌کنیم. هر چه می‌خوانیم باز از ذهنمان می‌رود». آقا گفتند: «مباحثه بکنید. مثلاً رساله عملیه را مباحثه بکنید. این خیلی بد است که در خیابان از یک طلبه سؤال بکنند، بلد نباشد که جواب بدهد. ممکن است بعضی از مسائل را بلد نباشید، ولی بالأخره باید بخش زیادی از مسائ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنج‌شنبه ٣ آبان ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
پیرمردی بود. یک روز صبح، از شهر دیگری آمده بود تا دم منزل آقا. وجوهات آورده بود. آقا گفتند: «بگویید بیاید داخل». وجوهات را از ایشان گرفتند. رسید نوشتند و دادند. با اینکه خودشان صبحانه خورده بودند، یک سینی صبحانه هم برای پیرمرد آوردند.   (براساس خاطره یکی از شاگردان) ذکرها فرشته‌اند، ص۶٣   ...
خاطرات

دعای فرشتگان

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
در سفری همراه با پدر و دو برادرم ‌رفتیم قم. برادر کوچک ما تازه ازدواج کرده بود و خانه نداشت. نگران تأمین و پیدا کردن منزل برای ازدواج بود. در مسیر هم در ماشین صحبت از این مسأله بود. رسیدیم قم و رفتیم خدمت آیت‌الله بهجت رحمه‌الله. آقا تشریف آوردند و بعد از احوال‌پرسی، شروع کردند به صحبت و نصیحت. از م...
خاطرات

بعد از قرآن، نهج‌البلاغه

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
روزی همراه یکی از اساتید دانشگاه تهران خدمت آقا رسیدم. آن استاد پرسید: «شما بعد از قرآن چه توصیه‌ای می‌فرمایید؟». حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره فرمود: «نهج‌البلاغه». آن استاد پرسید: «کدام قسمت نهج‌البلاغه را؟». آیت‌الله بهجت قدس‌سره فرمود: «همه را. همه نهج‌البلاغه را». ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنج‌شنبه ٢۶ مهر ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
خیلی از بزرگان آمدند منزل آقا که ایشان را مجاب کنند تا رسالۀ عملیه چاپ کند. آقا زیر بار نمی‌رفتند. از آقا می‌خواستند که دفتر بزنند تا مراجعات مردم و دریافت وجوهات راحت‌تر انجام شود. آقا می‌فرمودند: «نه! ما همون‌طور که آسید ابوالحسن اصفهانی کارش را انجام داد، ما هم همان‌جوری کار خودمان را انجام می‌ده...
خاطرات

آیا ما خواب نیستیم؟

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
دست‌فروش عرب، با آن هیکل درشت، خوابیده بود وسط مسجد. ما دور تا دور نشسته بودیم، منتظر شروع درس. گفتیم حالا بیدار می‌شود، حالا بیدار می‌شود... ولی بیدار نشد. با ورود آقا، یکی از طلبه‌ها خیز برداشت که برود بیدارش کند؛ آقا آرام گفت: «نه... کاریش نداشته باشید!» بعد گفت: «اَلَسْنٰا نٰآئِمٖینَ؟ آیا ما خوا...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنج‌شنبه ١٩ مهر ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
آنهایی که دنبال آقا در طول مسیر کوچه و خیابان می‌آمدند، کم نبودند. آقا یک بار گفتند: «اینها که می‌آیند اینجا، همه احساساتی هستند. اینها می‌خواهند بالأخره یک‌شبه این راه‌ها را طی کنند. می‌خواهند این پله را یک‌دفعه بروند بالا. ولی خب این‌جوری نیست. ما ٧٠_٨٠ سال زحمت کشیدیم. سختی کشیدیم. بزرگان دیگر سخ...
خاطرات

سرّ عروج

گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت (فرزند آیت‌الله بهجت)
وقتی آقا از دنیا رفتند، مجلس ختمی از سوی دفتر آیت‌الله سیستانی برگزار شد. فرزند بزرگ آیت‌الله سید جمال گلپایگانی قدس‌سره هم در مجلس ختم شرکت کرده بود. روی ویلچر بود. فرمود: از آقای قوچانی دربارۀ آقای بهجت پرسیدم. ایشان به این مضمون فرمود: می‌دانی ایشان چرا پله‌های عروج را پله‌پله نمی‌رفت، بلکه پرواز...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنج‌‌شنبه ١٢ مهر ماه ١٣٩٧

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
اگر کسی برای خانه چیزی تهیه می‌کرد، آقا مصمم بود که یک جوری جبران کند. یک بار موتور کولر اتاق حاج خانم سوخته بود. پسرشان موتور نو خریدند و نصب کردند. موتور کهنه دم در مانده بود.  آقا پرسیدند: «این پولش چقدر می‌شود؟». ما یک تخمینی زدیم و گفتیم. آقا آن مقدار را به فرزندشان دادند. (براساس خاطره یکی از ...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها