در صف نماز ملا فتحعلی رحمهاللّه در مسیب سخن از ماست خوب به میان آمد، شیخ رحمهاللّه متوجه شدند و برگشتند و فرمودند: این تعقیب نماز بود؟! یعنی اینقدر در فکر شکم؟!
در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۴۲
...
آیتالله بهجت فرمودند: حیف است از این بازار١ عبور کنیم و بهجای بهرهبرداری، اضرار بر ما وارد شود.
یکی از حاضر در مجلس عرض کرد: کثرت وسایل زندگی و شئون اقتصادی باعث عقبماندگی روحانیون گردیده است....
اگر زندگی علمای سابق را حساب کنیم با زندگی امروز ما قابل مقایسه نیست! شهریه یک ماه ما، یک سال آنان را اداره میکرد، حداقل وظیفه ما این است که اگر نبود، صبر کنیم، و اگر بود به حلال و حرام قائل باشیم.
در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۴۱
...
یک وقت مرحوم آقا سید مرتضی کشمیری دید عدهای میخواهند داخل یکی از حجرههای مسجد کوفه شوند، ولی درب آن قفل است و کلید در دستشان نیست، و با هم صحبت میکنند که اگر کسی نام مادر حضرت موسی علیهالسلام را بگوید: قفل باز میشود. ایشان نزدیک آمد و فرمود: مادر من از مادر موسی علیهالسلام افضل است و گفت: یا ...
چرا از اذیت و ظلم به خود دست بر نمیداریم؟! شاید لیاقت آنچه را که از خدا میخواهیم نداشته باشیم. و اگر بدهند، پا به همه چیز بزنیم، و یا پای ما بشکند و دیگر نتوانیم بعد از آن راه برویم! ما نه رب هستیم و نه مدبّر. تدبیر امر به دست دیگری است. ما باید به وظیفه خود عمل کنیم و دست از تدبیر برداریم.
در محض...
بزرگانی بودند که اهل کرامت بودند، ولی هیچکس را به خود سوق نمیدادند! بلکه به علةالعلل سوق میدادند،١ کرامت داشتند، ولی حتی خواص و نزدیکان آنها از این موضوع اطلاع نداشتند، بهگونهایکه گویا اهل کرامت نبودند، و بعد از فوت آنها معلوم میشد. از همین درسها که در حوزه رایج است و به همین فقه و اصول اشتغ...
سیدی که خادم حرم حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا بود نقل کرد: در سن جوانی با پدرم نزد شیخ انصاری رحمهاللّه رفتیم، سفره حاضر کردند یا حاضر بود، آبگوشت ـ اما چه آبگوشت بیرمقی! ـ برای ما نیز گذاشتند. پدرم به من میگفت: بخور، هذا نائِبُ صاحِبِ الزَّمانِ عجلاللّهتعالیفرجهالشریف (این شخص نائب صا...
زمانی دختر فتحعلیشاه درحالیکه روسری بر سرش بسته بود، همراه با عدهای وارد خانه شیخ انصاری رحمهاللّه میشود. اتفاقاً وقت نهار شیخ فرا میرسد. ظاهراً قبل از نماز نهار میخورده و کارهایش بسیار منظم بوده است....
اینجا یک آقایی بود، دندانساز بود. خدا رحمتش کند؛ الآن دیگر مدتهاست او را نمیبینم. بالأخره، ایشان میگفت: «یک کسی آمد مطب ما، مثلاً دندانسازی ما. توی خانه ما یک اتاقی را مخصوص مطب کرده بودیم؛ پشتش، در اندرون، بچههای ما بودند. [شخص] آمد گفت: میدانی اسامی سیصدوسیزده نفر اصحاب حضرت حجت عجلاللهتعا...
از آقای اشعری که ـ عالم راستگویی است ـ نقل شده که میگفت: دایی من که سید، و از شاگردان مرحوم شیخ فضلاللّه نوری رحمهاللّه بود، در شبی که جنازه ایشان را به قم آورده بودند تا فردا در حجره دفن کنند، در همان حجره صدای قرآن از جنازه آن مرحوم شنیده بود.
آقای دیگری نقل کرده است: لب ایوان مقبره، در صحن مطه...