هشامبنعبدالملک از جناب زید رحمهالله خواست تا در مجلس او حاضر شود، ولی به اطرافیان خود دستور داد به او اعتنا نکنند. زید سلاماللهعلیه وارد مجلس هشام شد، جایی برای نشستن او نگشودند....
ابناثیر نوشته است: وقتی یحییبنزید را در دروازه جرجان به دار آویختند، هشام برای ولید نوشت: «وَ الله، ما أَدْرِی أَأَنْتَ عَلَی الأسْلامِ ام لا؟!؛ به خدا سوگند، نمیدانم که آیا تو مسلمان هستی یا نه؟!»
او هم در جواب با شعر مینویسد: ما با پدر تو، همپیاله بودیم.
در محضر بهجت، ج۲، ص۳۶۴
...