مردم بسیار در فطانت (زیرکی و باهوشی) و بَلادت (کندفهمی و کمهوشی) اختلاف دارند. مأمون و امین نزد یک معلم میرفتند، معلم زیر فرش مأمون کاغذ گذاشت و او متوجه شد، ولی زیر فرش امین خشت گذاشت و او نفهمید. در روایت آمده است: «اَلناسُ معادِنُ کمَعادِنِ الذهَبِ وَ الْفِضةِ؛ مردم مانند معادن طلا و نقره هستند».١
آقایی ادعا میکرد که اگر میدید کسی نامهای مینویسد، از حرکت قلم او میفهمید چه مینویسد. البته ما میدانستیم او خوشفهم است، ولی نه تا این درجه. در مقابل آقایی میخواست با اشاره به بچههای خود مطلبی بفهماند، ولی طوری میکرد که همه، حتی کودکان منظورش را میفهمیدند، و علیهذافقس.
چقدر بین افراد تفاوت وجود دارد! همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را به سماوات میرساند و برای عدهای هیچ خبری نیست، برای بعضی اعلیعلیین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون شور است و یا شیرین.