باید بدانیم [که] مطلب فقط یکی است، آن چیست؟ بندگی خدا.
بندگی خدا، در طاعتِ خداست [و] طاعت خدا در [گرو] ترک معصیتِ خدا است؛ هم در اعتقاد و هم در عمل. غیر از طاعت خدا یا چیزی که مولّد طاعت خدا [است] نداشته باشیم [که عبارت است] از معارف و تفکرات. یا چیزی که طاعت خدا، مولّد آنهاست [که عبارت است] از مرضیات خدا. معلوم است که طاعت، جز طاعت [به ارمغان] نمیآورد و طاعت هم جز از طاعت نمیآید.
فقهراً۱ باید ملتفت [و متوجه] باشیم و از خدا بخواهیم آنبهآن، ما را سالم و محفوظ از جمیع آفات و بلیاتِ معنویه و صوریه، ظاهریه و باطنیه، دنیویه و اخرویه [نگاه دارد تا] از سعادتمان محروم نباشیم که تا در آن روز آخر [و در هنگام احتضار] پشیمان از تمام عمر خودمان نباشیم.
فقهراً باید ملتفت باشیم مبادا آنی غفلت کنیم که همان آن، گرگها ما را خوردند! آنِ غفلت، آنِ مهیّا شدن برای شیاطین انس و جن است. فقهراً [بهناچار] باید بفهمیم که ما از خدا بخواهیم آنبهآن، ما را سالم و محفوظ از جمیع آفات و بلیات معنویه و صوریه، ظاهریه و باطنیه، دنیویه و اخرویه [نگاه دارد تا] از سعادتمان محروم نباشیم که تا در آن روز آخر [و در هنگام احتضار] پشیمان از تمام عمر خودمان نباشیم.
نشنیدهام از یک کس دیگر، یک چنینچیزی که از کسانی که این راه را نرفتند و این مطلب را عملی نکردند [و بلکه] ضد این راه را رفتند، نشنیدهام و ندیدهام از کسی چنینچیزی را [همچون عمروعاص] که همان آنِ آخر حیاتش و احتضارش، انگشت را به دندان گرفته بود و وفات کرد [و در آن هنگام میگفت:] اگر من قانع بودم به امور دنیای خودم، اینهمه بلاها را بر سر خودم نمیآوردم و [بلکه] بر سر بشر تا روز قیامت نمیآوردم.۲
خدا حفظ کند ما را. کاری نکنیم که آخرش پشیمان بشویم؛ کاری نکنیم که آخرش دست خالی برویم؛ کاری نکنیم که از آن هدف اصلی که تمام انبیا و اوصیا دعوت به آن هدف میکنند، غافل باشیم [آن هم] برای خوشحالی موقت! اگر [به ما] بگویند امروز شما خوشحال باشید یا [اینکه بگویند] تا ابد خوشحال باشید اما امروز یک مقدار [در مضیقه باشید] ...
«حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَ حُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَات» (بهشت، با ناملایمات احاطه شده و جهنم، با شهوات)۳.