پدر صاحب گنبد کاووس را حبس کردند، ولی بعد دیدند که نمیشود پسرش شاه باشد و خودش را زندانی کنند؛ لذا از پسر اجازه خواستند که پدر را به قتل برسانند و به او گفتند: اجازه بده پدرت را بکشیم. وی امتناع نمود، ولی هرطور بود از او اجازه گرفتند که پدر را هرچند بهصورت اضطراری به قتل برسانند؛ لذا نگذاشتند لباس بپوشد، و وی در اثر سرما جان داد. حتی جلوپلاسی درخواست کرد که روی خود بیندازد و از سرما در امان باشد، ولی به او ندادند تا اینکه درگذشت! بدین ترتیب سلطنت را از شاه گرفتند و به پسرش دادند. هرچند پسر به تدریج قاتلان پدرش را کشت.