حضرت آیتالله بهجت میفرمودند: «مثل سید بن طاووس بنده ندیدهام کسی که در این راه، در تعبدیات، برساند خودش را به جایی که تالی تلوِ معصومین است. خودش قائل به (مقام) الهام است».
شهرها هم مانند انسانها هستند؛ برخی از برخی دیگر پربرکتترند. مثلاً شهر قم؛ از قرنها پیش، مکان پرورش عالمانی بوده است که کوششهایشان برای تمام شیعیان تاریخ سودمند بوده است. حلّه هم از قبیل همین شهرهاست. روزگاری مرکز فقاهت بود. بزرگانی چون علامه حلی، ابن فهد، ابن نما و محقق حلی، اهل این دیار بودند.
علامه محدث نوری، پس از تمجید از مقام او میگوید: «او کسی است که عالمان شیعه ـ با آن اختلافهایی که در مشرب و روششان بوده ـ بر صدور کرامات از هیچ کسی جز او اتفاق نظر پیدا نکردهاند...»
سید على بن موسى بن جعفر بن طاووس نیز یکی از ایشان است. نسل ایشان به امام حسن مجتبی و امام سجادعلیهماالسلام میرسد. مادر سید نیز از خاندان عالمان دین بود، دختر ورامبنابیفراس؛ عالمی از نسل مالک اشتر نخعی که یادگار ارزشمند او، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر هنوز مورد استفاده اهل فضل است. مادربزرگِ پدریِ سید نیز نوه دختریِ شیخ طوسی بود. به همین سبب است که گاهی سید از شیخ طوسی با عنوان «جَدّ» خود یاد میکند. سید در ماه سوگواری اهلبیتعلیهمالسلام به دنیا آمد؛ در نیمه محرم سال ۵٨٩ هـ.ق. بعدها نیز از پیشگامان ترویج سوگواری سیدالشهداء شد. کتاب «لهوف» شاهدی زنده برای این ادعاست؛ سیدبنطاووس هوش و استعداد عجیبی داشت.در دامن پدرش و جدش ورامبنابیفراس تحصیل علم را آغاز کرد. خودش میگوید که آنچه را دیگران در طول چند سال میآموختند، او در یک سال یاد میگرفته است. جدش او را سفارش کرده بود که اگر در امری که به صلاح اوست وارد میشود، به مراتب پایین قانع نشود. او این سفارش را خوب عمل کرد؛ بهطوریکه پس از چندین قرن، بزرگان شیعه بر عظمت او شهادت دادند. علامه محدث نوری، پس از تمجید از مقام او میگوید: «او کسی است که عالمان شیعه ـ با آن اختلافهایی که در مشرب و روششان بوده ـ بر صدور کرامات از هیچ کسی جز او اتفاق نظر پیدا نکردهاند...».
حضرت آیتالله بهجت میفرمودند: «مثل سید بن طاووس بنده ندیدهام کسی که در این راه، در تعبدیات، برساند خودش را به جایی که تالی تلوِ معصومین است. خودش قائل به (مقام) الهام است»
قلم سید بسیار پربرکت بود. در طول عمر خویش، کتابهایی نوشت که اگر او ننوشته بود، شاید هیچ کس دیگر نمیتوانست بنویسد. میراث عظیم و گرانبهای معارف اهلبیتعلیهمالسلام را که از طریق ادعیه و زیارات نقل شده بود، در بیش از ده جلد کتاب جمع کرد و به یادگار گذاشت؛ میراثی که در آن زمان غریب و مهجور بود و حتی در این زمان نیز چنین است.
علامه حلی که شاگردی سید را افتخار خویش میدانست، درباره استادش مینویسد: «رضیالدین علی، صاحب کرامات بود. برخی از آنها را خودش و برخی دیگر را پدرمرحمهالله برایم نقل کرد».
محدث نوری در تمجید از سید مینویسد: «از برخی قسمتهای کتابهای سید؛ بهویژه کتاب کشف المحجة چنین برمیآید که باب ملاقات با امام عصرصلواتاللهعلیه برای او باز بوده است»
در لابهلای کتابهایش نیز برخی از کراماتش را نوشته است. گویا این مطالب را برای خود فخری نمیدانسته و همه را از عنایات پروردگار میدیده. محدث نوری بعضی از کراماتش را «برای ادای بعضی از حقهایی که بر اسلام دارد» ذکر کرده است. باز هم محدث نوری که خودش اهل کرامت است و با اینگونه معانی آشناست، در تمجید از سید مینویسد: «از برخی قسمتهای کتابهای سید؛ بهویژه کتاب کشف المحجة چنین برمیآید که باب ملاقات با امام عصرصلواتاللهعلیه برای او باز بوده است».
سید، امام زمان خویش را شناخته بود و برخی از دعاها را خودش بیواسطه از حضرت ولیعصرسلاماللهعلیه شنیده بود. مورد توجه امام عصر بود، تا جایی که آن حضرت گاهی برایش پیغام میفرستاد و در ماجرای تشرف اسماعیل هرقلی، او را «فرزندم» خطاب فرمود.
پیش از وفات، مکان قبر خود را مشخص کرده بود. قبری در جوار جدش امیرالمؤمنینعلیهالسلام در پایین پای پدر و مادرش. علتش را هم این میداند که خداوند متعال فرموده: «وَ اخْفَضْ لَهُما جَناحَ الذُلِّ...». پایان عمر با برکتش روز دوشنبه، پنجم ذیالقعده سال ۶۶۴ هـ.ق. بود. رحمت خدا بر او باد.