داشتم توی خیابان میرفتم که یکهو به دلم افتاد سراغ آقا بروم. رفتم در زدم. خودشان در را باز کردند. پرسیدند: «فرمایشی دارید؟».
گفتم: «میخواهم چند دقیقهای در خدمتتان باشم».
گفتند: «هفت هشت دقیقه اشکالی ندارد». من با اینکه غریبه بودم، راهم دادند و رفتم داخل.
از من پرسیدند: «اهل کجایید و چه میکنید و چه میخوانید؟» من آن موقع اوایل طلبگیام بود.
بعد من پرسیدم: «چه کنیم که در عرصۀ علمی و مذهبی ارتقا پیدا کنیم و رشد کنیم؟».
ایشان فرمودند: «شما باید ترک گناه داشته باشید و ترک گناه، ترک مطلق محرّمات است».