[روایت] خلافت امام علی و یازده فرزندش علیهمالسلام، از روایت متواتره است که چند تا از رُواتش از همینها و همین خلفا هستند، [سلسله روایت] میرسد به خلفا. یک نفرشان (راویان)، سلمان و ابوذر و اینها نیستند؛ همه از خودشان هستند. بیست روایت هست که همه از صحابی و از اینهاست؛ یک نفر از غیر آنها (اهلسنت) داخل در این سند نیست، سند بیست روایتی که اینها به چهار روایت اکتفا میکنند.
بالأخره، مقصود ما اقامه برهان است، و الا ما با آن اتحادی که بین مسلمانها خودشان (ائمه علیهمالسلام) فرمودهاند و کردهاند، [قصد تفرقه نداریم] و لذا ائمه با همه اینها، اجرای تقیه میکردند، بدون هیچ شک و شبهه. برای اینکه با همین تقیه، چهار نفرشان، چهارصد میلیون هم بیشتر شدند. ملاحظه فرمودید؟! با همین تقیه بوده.
با همین ترک تقیۀ شیعه، حضرت موسیبنجعفر سلاماللهعلیهما، کشته شد. حاضر شد برای اینکه کشته بشود؛ [در روایت است که الهام شد به حضرت] اگر امر دائر بشود برای کشته شدن خودش یا همه شیعه [چه میکنند، پاسخ فرمودند:] نهخیر، من حاضر هستم فدای همه شیعه و مجموع شیعه بشوم. فلذا هر چه هارون ملعون به ایشان بد میگفت، یک کلمه جواب نمیداد.
[ائمه علیهمالسلام فرمودند:] «لا دینَ لِمَنْ لا تَقیَّةَ لَهُ؛ کسی که تقیه نکند، دینی ندارد»۱؛ آیا ما از آنها مقدستریم [که] دین ما اقتضا بکند به اینکه بیاییم علناً جلوی همه، سبّ محترمین آنها را بکنیم؟!