الآن ظهر شده است!
پیرمردی که چشمهایش متراخم بود، در عراق، حرفهایی میزد که هنوز صحبت از آن مطالب نه در ایران بود و نه در عراق، از جمله میگفت: حکومت پادشاهی عراق، جمهوری میشود، در صورتی که هنوز اسمش هم نبود. و او این حرف را گویا در زمان حیات فیصل اول میگفت. همچنین درحالیکه با هم در حرم پشت سر حضرت نشسته بودیم و ...