[حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره] شیر آب حیاط را به‌اندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو می‌گرفتند. گفتم: آقا، محرم دارد می‌آید و من یک ماه برای تبلیغ می‌روم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم. همان‌جور که وضو می‌گرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت: «آسید محمد! سعی کن هر شبانه‌روزی یک‌مرتبه برای ا...

یک میز تحریر کوچک توی کتابخانه داشتند. علی‌آقا (فرزند آیت‌الله بهجت) به من گفت این را چطور کمی شیب‌دار کنیم که آقا راحت‌تر باشد؟ گفتم این دیگر خیلی کهنه شده، یکی بخریم. گفت آقا قبول نمی‌کند. با لوله پلیکا به دوتا از پایه‌ها اضافه کردیم، شد میز تحریر مرجع تقلید شیعیان! ردپای سپید، ص٣٩ ...

کلیپ_تصویری: «ساده‌زیستی» برگرفته از کتاب ردپای سپید(جلد پنجم از مجموعه ۵ جلدی داستان هایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیت‌الله بهجت قدس سره) ...

این‌بار هم [حضرت آیت‌الله بهجت] مثل خیلی وقت‌های دیگر پول(نذری) دادند و فرمودند: روضه حضرت زینب علیها‌السلام بخوان. دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار می‌گویید روضۀ حضرت زینب علیها‌السلام بخوان، چی هست در این روضه؟ فرمودند: به برکت این توسل، خیلی‌ها حوائجشان را گرفته‌اند... ردپای سپید، ص۴٧ (براساس خ...

شهرضا زلزله آمده بود و پس‌لرزه‌های زیادی داشت. مردم از ترس توی پارک‌ها و خیابان‌ها می‌خوابیدند و زندگی‌شان مختل شده بود. یکی از شهرضایی‌ها زنگ زد و گفت: از آقای بهجت بپرسید ما چه کنیم؟ آقا بین نماز توی محراب مشغول ذکر گفتن بود. خیلی سریع جواب داد: بگویید دست‌ها را بر زمین بگذارند و به نیت آرام‌شدنش ...

یک بنده خدایی از استادهای حوزه آمد و پرسید: شما در دیدارهایتان با امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، سؤال‌های علمی‌ هم می‌پرسید؟ [آیت‌الله بهجت قدس‌سره] جواب داد: ما از اساتیدمان هم سؤال نکردیم! آنها خودشان می‌دانستند سؤال ما چیست و جواب را می‌دادند... رد پای سپید، ص۵۵   ...

[حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره] شیر آب حیاط را به‌اندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو می‌گرفتند.  گفتم: آقا، محرم دارد می‌آید و من یک ماه برای تبلیغ می‌روم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم.  همان‌جور که وضو می‌گرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت:  «آسید محمد! سعی کن هر شبانه‌روزی یک‌مرتبه برا...

آیت‌الله مشکینی می‌گفت:  ما بارها خدمت امام خمینی رحمه‌الله می‌رفتیم و سؤال می‌کردیم که برای مسائل اخلاقی به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام می‌گفت به آقای بهجت!  می‌گفتیم ایشان علاقه ندارند مطرح شوند و قبول نمی‌کنند. امام می‌گفت: اصرار کنید!   ردپای سپید،ص٣۵ (جلد پنجم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از ...

این‌بار هم [حضرت آیت‌الله بهجت] مثل خیلی وقت‌های دیگر پول(نذری) دادند و فرمودند: روضه حضرت زینب علیها‌السلام بخوان. دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار می‌گویید روضۀ حضرت زینب علیها‌السلام بخوان، چی هست در این روضه؟ فرمودند: به برکت این توسل، خیلی‌ها حوائجشان را گرفته‌اند... ردپای سپید، ص۴٧ (براساس خ...

در این صفحه لینک‌های مجموعه تولیدات رسانه‌ای مرتبط با داستان‌های کتاب «ردپای سپید» قابل دسترسی می‌باشد:   کتاب ردپای سپید - مجموعه داستان‌های کوتاه جلد۵  ...