امسال در گیلان باران زیادی آمده، بهحدی که نمیشود برنج را درو کرد. و دروکرده و نکرده را آب برده است. اگر بیآبی را علاج کردند، باران را نمیشود علاج کرد. در زراعت و کشاورزی، باران شرط کار است و حاصل، بدون آن صورت نمیگیرد؛ ولی اگر مقداری از حد لازم زیادتر شد و یا در غیر موسم آن بارید، خراب میکند و بلاست، نه رحمت. ملخ هم آفت دیگری است که گاهی زراعت را تهدید میکند و همچنین حیوانات دیگر؛ و گاهی نیز در ساقه و یا دانه کرم تولید میشود و خوشه را میخورد که باید یکی دو بار سمپاشی کنند و گاهی هم برف، سرما و یا کرمهای زیرزمینی درختهای باغات و... را از بین میبرد.
خدا میداند چقدر در رفع و دفع آفتها و بلاها به خدا محتاجیم؛ بلکه هر مقدار روزی توسعه داشته باشد، بیشتر جا دارد احتیاجمان به خدا فراموش نشود. در احتیاجات تنزیلیه، اگر خدا را فراموش کردیم، در احتیاجات تحقیقیه نباید فراموش کنیم.
پیرمردی یزدی پای منبر گفت: «اتفاق افتاده که تمام مزرعههای اطراف مزرعه من سوختهاند، ولی مزرعه من که در آن قرآن بود، سالم مانده و آسیبی به آن نرسیده است».
با قلوب منکسره و با توسل به قرآن میتوان بلاها و فتنهها را از خود دفع نمود. بدهکاریهای خود را به خدا ادا نمیکنیم، میخواهیم طلبکاریهای خود را از خدا وصول کنیم؛ اینکه نمیشود!