صفحه اصلی

در حال بارگیری...
بیانات

مقداری از راه را با شما هستیم

آقایی می‏‌گفت: شبی در مسجد کوفه از قافلۀ رفقا ـ به‌جهت زیارت حضرت سیدالشهدا علیه‌‏السلام ـ عقب ماندم؛ لذا به گریه افتادم و به امام زمان عجل‏‌الله‏‌تعالی‏‌فرجه‌‏الشریف متوسل شدم. ناگهان دیدم یک اطاقی در مسجد وجود دارد که کسانی در داخل آن هستند. نزدیک رفتم و دیدم فلان‌شخص به‌صورت یکی از اهل علم نجف، روی تخت و عده‌‏ای پایین تخت نشسته‌‏اند. داخل شدم و سلام کردم و نشستم. آن شخص به من فرمود: عقب مانده‏‌اید؟! تا یک مقدار از راه ما با شما هستیم. بعد از این تنها مسافرت نکنید. و اضافه فرمود: «پدر شما در جوانی آدم شجاعی بود، و شما هم شجاعت او را دارید که تنها مسافرت می‌‏کنید». و من هم خیال می‏‌کردم که این شخص، همان آقایی است که در نجف است. تا اینکه همراه من آمد و با هم از نخلستان گذشتیم و از مواضع خطر عبور کردیم. سپس از من جدا شد، و من به رفقا پیوستم. بعد به رفقا گفتم: فلان‌آقا سید را در مسجد کوفه دیدم و…؛ دوستانم گفتند: آن آقا یک ماه است که در خانه است و سکته کرده و تو می‏‌گویی دو روز پیش او را در کوفه دیدم؟! متوجه شدم که خود حضرت بوده است!

در محضر بهجت، ج۳، ص۱۷

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها