«٢٢۵۶» قرآن، انگشتر، شمشیر میت و لباسی را که پوشیده یا برای پوشیدن گرفته و دوخته است، اگرچه نپوشیده باشد، در صورتی که برای مصرف و استفاده کردن، نه فقط برای ملکیت، آنها را گرفته باشد، مال پسر بزرگتر است اگرچه فرزند بزرگتر دختر باشد، و بر پسر بزرگ نیز واجب است که نمازها و روزههایی که از پدرش قضا شده بهجا آورد و حکم رسیدن این اموال به پسر بزرگ، بنابر احتیاط واجب در صورتی است که میت غیر از اینها مال دیگری نیز داشته باشد.
«٢٢۵٧» اگر پسر بزرگ میت بیش از یکی باشد، مثلاً از دو زن او در یک وقت دو پسر بهدنیا آمده باشد ـ اگر چنین فرضی صحیح باشد ـ باید لباس، قرآن، انگشتر و شمشیر میت را بهطور مساوی بین خودشان قسمت کنند.
«٢٢۵٨» اگر میت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او یا زیادتر باشد، باید چهار چیزی را هم که مال پسر بزرگتر است و در مسئله ٢٢۵۶ گفته شد، برای ادای قرض او بدهند، و اگر قرضش کمتر از مال او باشد، بنابر اظهر باید از آن چهار چیز هم که به پسر بزرگتر میرسد به نسبت، برای ادای قرض او بدهند؛ مثلاً اگر همه دارایی او شصت تومان است و به مقدار بیست تومان آن از چیزهایی است که مال پسر بزرگتر است و سی تومان هم قرض دارد پسر بزرگ باید به مقدار ده تومان از آن چهار چیز را بابت قرض میت بدهد.
«٢٢۵٩» مسلمان از کافر ارث میبرد، ولی کافر اگرچه پدر یا پسر میت باشد از مسلمان ارث نمیبرد. ولی اگر میت مسلمان پسر کافری دارد و او پسری مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث میبرد، و همچنین اگر پسر میت مسلمان، کافر باشد ولی عموی میت یا برادر میت مسلمان باشد ارث به آنها میرسد، و در صورت کافر بودن این دو، پسران مسلمان عمو و برادر ارث میبرند.
«٢٢۶٠» اسلام آوردن وارث قبل از تقسیم کردن ارث، در صورت تعدد ورثه مسلمان، مثل اسلام آوردن آن وارث قبل از مردن آن میت است، پس اگر قبل از تقسیم مال اسلام آورد، در استحقاق ارث مانند بقیه ورثه است، پس اگر طبقه او مقدم است بر طبقه بقیه، تمام ارث مال او خواهد بود چه میت کافر باشد یا مسلمان، و اگر اسلام آوردن او بعد از تقسیم بخشی از مال باشد، نسبت به بقیه اموال ارث میبرد و از آن بخش که تقسیم شده ارث نمیبرد.
«٢٢۶١» افراد تمام مذاهب مختلفی که محکوم به اسلام هستند، همه از یکدیگر ارث میبرند، چه حق باشند چه باطل، مگر غُلاة و خوارج و نواصب و منکرین ضروری دین، که محکوم به کفرند و از مسلمان ارث نمیبرند، ولی مسلمان از آنها ارث میبرد چنانکه از کافر ارث میبرد.
«٢٢۶٢» اگر کسی یکی از خویشان خود را عمداً و به ناحق بکشد، از او ارث نمیبرد، ولی اگر از روی خطا باشد، چه خطای محض باشد یا خطای شبیه به عمد، بنابر اظهر از او ارث میبرد، ولی از دیه او بنابر اظهر ارث نمیبرد، اگرچه احتیاط مستحب در صلح کردن است، و در قتل عمدی، که ارث نمیبرد، فرقی نیست بین اینکه خودش مستقیماً اقدام به قتل نماید و یا طوری واسطه قتل باشد که قتل به او نسبت داده شود.
«٢٢۶٣» مرد و زن زناکار و خویشان آنها از فرزندی که از زنا بهدنیا آمده ارث نمیبرند، ولی اولاد چنین فرزندی و شوهر یا زن او، از او ارث میبرند.
«٢٢۶۴» هرگاه بخواهند ارث را تقسیم کنند در صورتی که میت بچهای داشته باشد که در شکم مادر است و در طبقه او وارث دیگری هم مانند اولاد و پدر و مادر باشد، برای بچهای که در شکم است، که اگر زنده بهدنیا بیاید ارث میبرد، بنابر احتیاط واجب سهم دو پسر را کنار میگذارند، البته سهم کسانی که میت چه اولادی داشته باشد یا نه در هر صورت از میت ارث میبرند، مانند کمترین سهم زن، باید از اول داده شود، و همچنین کمترین سهم پدر و مادر را نیز باید به آنها بدهند.
و اگر احتمال بدهند بیشتر است مثلاً احتمال بدهند که زن سه قلو حامله باشد، سهم سه پسر را کنار میگذارند، و چنانچه مثلاً یک پسر یا یک دختر بهدنیا آمد، ورثه، زیادی آن را بین خودشان تقسیم میکنند. و برای کنار گذاشتن سهم بچه، انعقاد نطفه و وجود حمل در وقت مردن آن میت کافی است و دمیده شدن روح در آن حمل شرط نیست، ولی زنده بهدنیا آمدن شرط است، پس اگر زنده به دنیا آمد و در همان ساعت مرد باز هم ارث میبرد و دیگران هم از او ارث میبرند.
«٢٢۶۵» شخص مفقودالاثری که زنده بودنش معلوم نیست و وارث هم دارد مالش را کنار میگذارند و بنابر اظهر تا مدت چهار سال وضعیت او را پیگیری میکنند، سپس مالش را بین ورثه تقسیم میکنند، ولی اگر بعداً زنده بودن او معلوم شد آن تقسیم مال از بین میرود و تمام مال به خود او برمیگردد، و احتیاط مستحب آن است که منتظر بمانند تا وقتی که علم عادی یا اطمینانی به مردن او پیدا شود.
«٢٢۶۶» اگر چند نفر که هر کدام وارث دیگری است با هم مثلاً زیر آوار بمانند، در صورتی که معلوم نباشد کدام زودتر مرده، هر کدام از دیگری ارث میبرد، ولی اگر معلوم شود که کدام یک زودتر مرده، کسی که دیرتر مرده ارث میبرد.